پنجشنبه ۶ دی
آخر یک شب سرد شعری از مهدی تنهائی
از دفتر شب های مهتابی نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۷ ۰۲:۳۱ شماره ثبت ۶۹۸۲۶
بازدید : ۴۸۴ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب مهدی تنهائی
|
#م_ت_
هر چه از عشق تظاهرکردی...
همه اش رنگ و ریا بود، ریا...
آخرکار چه شد؟! آخر یک شب سرد...
شد به نا گه خاموش ...
آتش عشق پر از سوز و گداز....
قلبت از یخ، تنت از برف زمستان پر بود...
خبرازبوی بهار، دروجود تو نبود...
اینچنین قسمت بود...
اینچنین بودکه شد دستم ازدست تو ناگاه رها...
یک زمان خواهی دید یک زمان می فهمی...
که کسی، عاشق تو نیست به اندازه ی من...
و پشیمانی و اشک؛ حاصل عشق دروغین تو است...
حسرت داشتن آن لحظات پر شور...
تا ابد در دل تو می ماند...
آری این حسرت و اشک...
بهترین تاوان است بهترین زجر تو را...
#م_ت_
|
|
نقدها و نظرات
|
ممنون بانو حکیمی عزیز دلتون شاد...نگاهتون زیباست | |
|
ممنون از لطفتون جناب استکی عزیز | |
|
ممنون از لطفتون جناب استکی عزیز | |
|
ممنونم بانو یوسفی عزیز لطف دارین...نگاهتون زیباست | |
|
ممنون بانو طاهری عزیز ...زنده باشید | |
|
ممنونم جناب طهماسبی عزیز دلت شاد سرت سلامت ...یلداتم پیشاپیش مبارک دوست خوبم | |
|
ممنون جناب نوری عزیز نگاهتون زیباست | |
|
سپاسگزارم جناب شیاسی عزیز | |
|
سپاسگزارم جناب شیاسی عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا سرودید
آوای دلتون شاد