دوشنبه ۳ دی
وصف جانان شعری از رامین مهبودی
از دفتر حرف دل نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۷ ۰۲:۰۱ شماره ثبت ۶۸۷۵۵
بازدید : ۴۹۹ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب رامین مهبودی
|
باز خودکار به روی ورقم آمد و ماند
گنهش نیست که مانده ست اینبار
نتواند که کند وصف رخت جانانم
گر لبت را گل بشکفته بنامد که کم است
صورتت را مه تابنده بنامد که کم است
دلت آیینه بخواند
چشم را چشمه ی جوشان بهشت
ابروانت چو کمان
هرچه گوید
هرچه خواند
همه تقصیر زبان است
گل من،ریحانم
وصف جانان چه نویسد خودکار
دست در گردن خودکارم رفت
به خود آمد خودکار
قطره ی کوچکی از گوشه ی خودکار چکید
دست و پایش لرزید
چه نویسم که سزایش باشد
چه بگویم که در آن جای بگیرد نامش
همچنان می لرزید
بی امان بین انگشتان من می چرخید
منتظر ماندم
اندکی بعد به روی خط دفتر بنشست
و همینطور نوشت:
تو چو باران به بهاران مانی
چو بهاران به چمنزارانی
چون چمنزار به روی دل خاک
همچو خاک دل این بستانی
صاحب پنجه ی دور کمرم میگوید
تو دوای درد بیمارانی
تو نه اینی تو نه آنی
نه چنینی،نه چنانی
تو دوای دل بیمار منی
تو همان بارانی...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عاشقانه و زيبا بود