جمعه ۲ آذر
باز باران شعری از رامین مهبودی
از دفتر حرف دل نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۶ مهر ۱۳۹۷ ۲۱:۳۵ شماره ثبت ۶۷۸۶۵
بازدید : ۵۵۶ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب رامین مهبودی
|
باز باران
بی ترانه
با صدایی ظالمانه
میخورد بر بام غمخانه
یادم آرد درد دوری
خنده های تلخ و زوری
یادم آرد رنج و خاری
سوز و آه و اشک و زاری
کودک ،نه
نوجوانی چندساله
عاشق و شیدا و واله
نه دویدم،نه پریدم از سرجو
نه به این سو،نه به آن سو
کم رمق ،کم رو
می گذشتند از پی هم
روزهایم،شبهایم
باز باران
شست کم کم
خاطراتم ،لحظه هایم
باز من
اینک اما یک جوان چندساله
بیدل و تنها و پرناله
حالی اما باز غم،باز ماتم
من شبی اینگونه می میرم
ناچشیده جرعه ای، من از جهان سیرم
من نه پیرم،من جوانم
لایق هم این و هم آنم
پس چرا اینگونه در رنجم
چرا اینگونه بی تابم
چرا بی جان،چرا خوابم
از امشب من تمام غصه هارا دور می ریزم
کس نخواهد دید غم را در وجودم
روز دیگر،شام دیگر
میکشم عشق را
زیر پا له میکنم دل را
دور می ریزم این زهر هلاهل را
«باز باران
باترانه
میخورد بر بام خانه»
من خوش و شادم به خانه
بی چک و بی حرف و چانه
من جوانی شاد شادم
یاد دارم من شبی اینگونه زادم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سایه نویسی غمگین و زیباست