شنبه ۱ دی
صیاد شعری از بهروز فرجی
از دفتر صدای سخن عشق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۴ تير ۱۳۹۷ ۱۱:۱۹ شماره ثبت ۶۶۲۸۰
بازدید : ۴۹۲ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب بهروز فرجی
|
چه دانستم که صیادی به دام چشمت افتادم
به دل تیرت چنان بنشست ، که غرقِ آه و فریادم
کشاندی سوی قربانگه ، دریغ از جرعه ی آبم
ندانستم که سیلابی ، به گردابت در افتادم
تو را هردم دعایی بود و بر رویت مرا سجده
کنون دستم زحسرتها ، به روی دیده بنهادم
مرا روزی نوایی بود و دولت بود و فرمانی
به غارت آمدی آنگه ، زدی آتش به بنیادم
چو شیرین آمدی بر دل ره بیگانه بگزیدی
چه بی آلایش و ساده ، به کوه آواره فرهادم
سپردم با همه حسرت ، تو را بر دامن تقدیر
مرا چون نیست تدبیری ، که خود محکومِ بیدادم
|
نقدها و نظرات
|
سلام و سپاس استاد گرانقدر | |
|
سلام استاد عزیز .ممنون از بذل نظر.مانا باشید | |
|
سلام دوست فرهیخته و گرانقدر . ممنون از مهرتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود