بنام نگارگرعشق...................
«پس دردنیا،چونان پیشینیانِ صالحِ خودباشیدکه،
درپیشِ رویِ شما درگذشتند وهمانندِ مسافران،
خیمه ی خویش راازجادراوردند،وبه راهِ خود رفتند»
....................................................................
(فرازی ازخطبه ی 176مولا امیرالمؤنین«صلوات الله علیه»)
.........................................................................
آن رهگــــذرِ مـانــده ی از، دورِ شــبابیــم
وآن صفحه ی ننوشته زِ یک، کُهنـه کتـابیــم
بی تابِ نگــــاهـــی ،زِ سرِ مهـــرووَفاییــم
درحســـرتِ بِشــــنیدنِ یک،واژه ی نـابیــم
خشـــــکیده گلوی عطش از،آهِ دلِ مــاست
هیهـات کـه عمریست، بـه دنبـالِ سرابیــم
جــــایی کــه تفـاوت نکنــد، مـاتم وشــادی
مُرغیـــم کــــه در،مجلسِ رنـدانـه کبـایـــم
درمدرســـه ی عشق اگــر، راه نـداریـــم
خوش باد،که پیوسته چنین،مست وخرابیم
مـارا، بـه حـــــــراجِ دلِ خود،راه نـدادنـد
محکوم برآنیـــمکـه ما،اهــــلِ حســــابیــم
تعبیـــرِ پریشـــــانیِ انســـــــانِ عجولیــم
زین روست کزین،بارِ امـانت بـه عذابیــم
(دیوانـه)ترین،رهگــذرِ خیـمه بـه دوشــیم
برداغِ دلــی ریش،پِــیِ لطفِ ســـــحابیــم
مارا، نشــناســند بـه جُـز، باده پرســـتان
آن کوزه ی بشکســته و،خالی زِ شرابیــم
......................................................
0 2 / 3 / 7 9 (دیوانه)
باتشکّرفراوان ازبانوی گرامی، سرکارخانم حکیمی، که بانیِ سُرایشِ این سروده بوده اند
که دادهست ما را، تب و، تابِ مستی
(به مناسبت نهم مردادماه که مصادف بود با زادروز استادمهرآبادی ارجمند، مطالب ذیل را آماده کرده بودم که ضمن ارسال، زادروزشان را تبریک بگویم؛ امّا از آنجا که انسانم و گرفتارِ نسیان، به دلایلی فراموشم شد؛ و باز از آنجا که «ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است»، تصمیم گرفتم تا امرداد تمام نشده، ارسال کنم و زادروزشان را نیز با تاخیر تبریک بگویم.)
بررسی برخی از زیباییهای ادبی غزلِ «خیمه به دوش»، از استاد فرزانه ولیالله شیخی مهرآبادی:
آن رهگذرِ ماندهی از، دورِ شـبابیـم
وآن صفحهی ننوشته زِ یک، کُهنـه کتـابیــم
_ کل بیت نخست دو تشبیه مرکب دارد. (مصراع نخست و دوم هرکدام یک تشبیه مرکباند.)
_ «صفحه»، «ننوشته» و «کتـاب»: مراعات نظیر.
بیتابِ نگـاهـی زِ سرِ مهر و وَفاییــم
در حسـرتِ بِشنیدنِ یک واژهی نـابیم
_ «مهر و وَفا»: ایهام تناسب به داستان عاشقانهی مهر و وفا.
خشکیده گلوی عطش از، آهِ دلِ مــاست
هیهـات کـه عمریست، بـه دنبـالِ سرابیم
_ مصرع نخست بیت جاری حسن تعلیل همراه با نوعی اغراق دارد.
_ «گلوی عطش»: استعارهی مکنیه.
_«خشکیده»، «عطش» و «سراب»: مراعات نظیر.
_ «سراب»: استعارهی مصرحه از هر چیز بیهوده و غیرواقعی.
جایی که تفـاوت نکند، ماتم و شادی
مُرغیم که در مجلسِ رندانـه کبـایم
_ «ماتم» و «شادی»: تضاد.
_ مصراع دوم بیت جاری تشبیه مرکب است.
_ «مرغ» و «کباب» و نیز «کباب» و «مجلس»: مراعات نظیر.
در مدرسـهی عشق اگـر، راه نداریم
خوش باد، که پیوسته چنین مست و خرابیم
_ «مدرسهی عشق»: تشبیه بلیغ.
_ «راه نداریم»، کنایه از: «اجازهی ورود نداریم.»
_ «عشق» و «مست و خراب»: مراعات نظیر.
مـا را، بـه حـراجِ دلِ خود، راه ندادند
محکوم برآنیم که ما، اهـلِ حسابیم
_ بیت به نوعی تقابل «دل و عشق» با
«عقل و اهل محاسبه بودن» را میرساند.
_ «راه ندادند»، کنایه از: «اجازهی ورود ندادند.»
تعبیرِ پریشـانیِ انسانِ عجولیم
زین روست کزین، بارِ امـانت بـه عذابیم
_ بارِ امانت: تشبیه بلیغ است.
بیت جاری، ضمن اینکه آرایهی حسن تعلیل دارد، اشارهگر است به همان مفهومی که در بیت زیر از حافظ آمده نیز است:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعهی کار به نام من دیوانه زدند
آیهی امانت: (احزاب: ۷۲) دربارهی خودداری آسمان، زمین و کوهها از پذیرش امانتی است که انسان آن را پذیرفت.
(دیوانه)ترین، رهگـذرِ خیمه بـه دوشـیم
بر داغِ دلی ریش، پِـیِ لطفِ سحابیـم
_ در بیت جاری استاد با گریزی به تخلّصشان، مفهومی ناب را بیان نمودهاند؛ ترکیب: «خانه به دوش» را شنیده بودیم؛ به معنای فقیر، بیخانمان و کنایه از مفلس که خانه و اسباب زندگانی نداشته باشد و هر جا که شب رسد، بخوابد؛ امّا در اینجا ترکیب: «خیمه به دوش»، به زیبایی خلق شده است که ضمن آنکه همان مفاهیم «خانه به دوش» را در بردارد، با توجّه به کلمهی «رهگذر»، و نیز جملهی «پِیِ لطفِ سحابیم»، بیت را مفهومیتر نموده، تصویرآفرینی آن را افزون ساخته است.
_ «رهگذر» (مسافر) و «خیمه» (چادر): مراعات نظیر.
_ «لطفِ سحاب»: استعارهی مکنیه و تشخیص.
سحاب میتواند استعارهی مصرحه و یا نماد باشد برای هرچه از جنس لطافت و پاکی است.
مارا، نشـناســند بـه جُـز، باده پرســـتان
آن کوزهی بشکســته و، خالی زِ شرابیــم
_ مصراع دوم بیت جاری تشبیه مرکب است.
_ «بادهپرستان»، «کوزه» و «شراب»: مراعات نظیر.
...................................................
شاعرانههایتان ماندگار استاد فرزانه!
مانند گذشته، گاهی شعری بفرستید و حالِ دلمان را با بودنتان و غزلهای نابتان، خوب کنید.