پنجشنبه ۲۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
من یک شب با سمانه تنها بودم
پنهان ز نگاه و حرف تن ها بودم
فارغ ز هیاهوی برون از خانه
احساس غرور و ما و من ها بودم
من ناظر او بودم ، او شاهد من
خاموش ولی غرق سخن ها بودم
او بین من و ستاره ها حائل بود
من خیرۀ آن چین و شکن ها بودم
تا پلک زدم باغ و سمن را دیدم
بر شاخه سرو و یاسمن ها بودم
در کوچۀ پندار و چمنزار خیال
همسایۀ دیوار و چمن ها بودم
مبهوت سر و سینۀ سخت دیوار
در مخمصۀ گمان و ظن ها بودم
وقتی که شدم پادشه کاخ حباب
با هیئت و رخت گورکن ها بودم
آشفته و ژولیده و افکار پریش
در گیر شب گور و کفن ها بودم
هم محترز از نغمه دستان نجیب
هم دلزده از زاغ و زغن ها بودم
هم خبرۀ دنیا و کمی عالم دین
آگه به تمام فوت و فن ها بودم
بیداری و وهم درهم آمیخته بود
انگار که در دیر شمن ها بودم
سنگینی آسمانه بر جانم ریخت
سنگین تر از جمع زمن ها بودم
ازگوشه و ازپرده پریشان گشتم
آزرده دل از پیچ رسن ها بودم
ناگه به یکی زنگ برید افکارم
چون منتظر حضور تن ها بودم
وقتی ز کفِ خیال پرتاب شدم
وارونه به روی تخت تنها بودم
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و عرض ارادت جناب استکی عزیز ممنون لطف همیشگی جنابعالی هستم | |
|
درود بر جناب میردادی عزیز سپاسگزارم بزرگوار | |
|
سلام بر جناب سلیمی عزیز متشکرم سلامت و پیروز باشید | |
|
سلام و عرض ارادت جناب دژآگه عزیز شما همیشه لطف دارید و به بنده انرژی میدهید واقعا خرسند و مفتخرم به حضور و رضایت شما سلامت و سربلند باشید | |
|
سلام و درود جناب رمضانی عزیز خود جنابعالی هنرمندی فرهیخته و توانا هستید . شکسته نفسی میفرمایید از توجه و لطف حضور شما بسیار سپاسگزارم | |
|
سپاسگزار بزرگواری سرکار هستم خانم غضنفری گرامی درود و سلام بر شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما
بسیارزیبابود