سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        از چپ و راست دور باید شد

        شعری از

        اله یار خادمیان(صادق)

        از دفتر یاس نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۶ ۱۱:۱۳ شماره ثبت ۶۳۳۹۴
          بازدید : ۳۶۸   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اله یار خادمیان(صادق)

         
        یادتان هست یارِ هم بودیم
         همه جا در کنارِ هم بودیم
        درپی یک امیر می رفتیم
         همه از یک مسیر می رفتیم
         آن چه حرف خداست می گفتیم
        مثل آیینه راست می گفتیم
          عاشق و دوستدار هم بودیم
        باعث اقتدار هم بود یم
        هرکسی جوهر و جلایی  داشت
         صورت وصبغه ی خدایی داشت
        تا که نام عزیز می آمد
          شهر در رستخیز می آمد
        مثل گل رو بروی هم بودیم
        حافظ آبروی هم بودیم
        گل سرخ و سفید دل  می برد
          میوه تا می رسید دل می برد
         دشت ایمان پراز شقایق بود
        لاله می گشت هر که لایق بود
        پاکیِ و غیرت و غرور چه شد
         آنهمه جرئت و حضور چه شد
        خنده ها روی لب چرا افسرد؟
         گل  انسانیت مگر  پژمرد ؟
          پیر هم  چهره ی جوان می شد
           جهد می کرد و قهرمان می شد
           خطبه خوان بود بی غل و بی غش
          دردل  آب  ها  نبود  آتش
         سخن  پوچ و حرف خام نبود
         نقد ها  تیغ انتقام نبود
            موعظه روشن و ولایی بود
            خالی از  رنگ خود نمایی بود
            آه وافسوس آن بهار چه شد
            آن همه  نقش بی شمار چه شد
            عشق ها بوی ایمنی  می داد
            از دل سنگ روشنی می زاد
           باید از اشتباه بر گردیم
           صادقانه به راه بر گردیم
           لایق  مدح و آفرین بودید
            آن زمانی که خوشه چین بودید
            چه شد آن ُخلق و خوی انسان ساز
           به کجا رفت  آن طلیعه ی ناز
            کینه و دشمنی به نام خدا ؟
             جنگ  و اهریمنی به نام  خدا ؟
           آب و آیینه ها  کجا  رفتند
          اهل دین و دعا کجا رفتند
         یادتان هست عید با ما بود
          کاروان امید با مابود
         بار دیگر صفا ی ما برگرد
         ای خدایِ  خدایِ ما برگرد
           شعر هاتان  همه کنایه شدند
          خط به خط باعث گلایه شدند
        تا که خورشید عشق می تابید
        چشم  ما روز وشب نمی خوابید
          باید از انتقام بر گردیم
         از  بت  اتهام  بر گردیم
          هر کسی فتنه می کند خام است
          یا  که در بند  نفس بد نام است
          صاحب پست ها اگر پَستند
         دست بیگانگان سر مستند
        حیله گرها مسیر  می بندند
        دام در راه  شیر می بندد
         با حلال و  حرام  خوکردند
         هر چه کردند  بی وضو کردند
         شهر اگر شور گشت و عاصی شد
         فکر و ذکر و دعا سیاسی شد
         خط  خطی کرده اید مردم را
         بازهم  خورده اید گندم را
        آتشی  زاد و نورتان را برد
          روحتان با نفوذ شیطان مرد
            با مسلمان خام در گیرم
           همه با این  مقام در گیرم
           بیش ازاین کار را گره نزنید
            دست   ابرار  را گره نزنید
             دوستان هر که بسته ی خط شد
            گر چه علامه بود منحط شد
           هر کسی را گروه  ناکس  برد
          نامش از نامه ی خدا خط خورد
         از چپ و راست دور باید شد
          بنده ی ذات  نور باید شد
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        علی رفیــــعی وردنجانی
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۶ ۰۵:۲۳
        سلام و درود و عرض ادب محضراستاد خادمیان عزیز
        سروده ای بسیار زیبا و با محتوایی است
        هربیت این مثنوی خود یک مثنوی است ، بسیار اندیشمندانه و ارزشمند قلم زده اید...درود بر تعهد قلمتان استاد
        دستمریزاد خندانک خندانک خندانک
        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        مهران اسدپور
        پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۶ ۱۳:۱۶
        درودها جناب خادمیان ارجمند ...
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        باز هم خواندم و مستفید شدم ...
        توفیقتان روز افزون باد...
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        میرعبدالله بدر
        جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ ۰۵:۴۷
        سلام و درود بر شما استاد گرامی
        سروده ی زیبای شما را خواندم و مستفید شدم ، زیبا بود نویسا باشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3