۱.گفتم به اول هاقسم اینجاچوبسم اللهازاوست
گفتا که آخررا بگو پایان ره عنوان دوست
۲.گفتم بدل پروانه سوخت کز شمع محمل های اوست
گفتا مستی یا دیوانه ای جانم فدای کوی دوست
۳.گفتم که دل شاهانه شدآنجا که اواقمار دوست
گفتا که این نیست آسمان اینجا زمین رسوای اوست
۴.گفتم رخ زیبا ازاوست خالش منم دروصف دوست
گفتا به خال دوست را کان خال بالاخال اوست
۵.گفتم که من در رفته ام از کوره ای که نام دوست
گفتا همه از باب دوست اینجا که فرش انظار اوست
۶.گفتم به یار بینوا یاری ز بی یاران از اوست
گفتا حدیث عشق راچشمم به زیر پای دوست
۷.گفتم لباسی نخ نما چندپودی از کلاف دوست
گفتا که طاقت تار موست ازدست ماکلافه اوست
۸.گفتم می و هیهات نی از عارفان روی دوست
گفتا سبوی من شکست می در نی منشور اوست
۹.گفتم کف این کهربا طرحی زمعلومات دوست
گفتا گذر کن از سخن اینها همه اسرار اوست
۱۰.گفتم که یزدان خیره سر نشسته درهوای دوست
گفتا که حیرت در زمان آیینه مردان اوست