سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 16 آبان 1403
    5 جمادى الأولى 1446
    • ولادت حضرت زينب سلام‌الله عليها، 5 هـ ق، روز پرستار و بهورز
    Wednesday 6 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۱۶ آبان

      سنجاقك

      شعری از

      مهدي ازوج (هومن )

      از دفتر شاعري سيب به دست نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۸ فروردين ۱۳۹۱ ۱۳:۱۶ شماره ثبت ۶۲۱۷
        بازدید : ۱۳۹۴   |    نظرات : ۱۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      سنجاقك پير عاشق دريا بود ، در بركه گندابه شب تنها بود

      خوش چهره نبود مثل يك پروانه ، داراي سلوك و سيرتي زيبا بود

      هرگاه كه مي نشست پهلوي گلي ، آن گل به تمسخر سر خود كج مي كرد

      هر لحظه كه شاد آب را مي رقصاند ، آن بركه پر غرور هم لج مي كرد

      يك روز كه عابري گذشت از بركه ، خورجين گلي به ناكجايي مي برد

      خورجين گلش در تب و تاب اين راه ،‌آرام تكان تكاني مي خورد

      ناگاه يكي شقايق خونين رو ، از داخل خورجين به زمين خورد و شكست

      غم بر دل و ديده همان سنجاقك ، از ديدن اين حادثه سرخ نشست

      با ديدن اين صحنه تمام گلها ،‌ از خنده رخ سرخ عيان مي كردند

      غاز و وزغ و بركه ز هجو و طعنه ، با لوده گري باز دهان مي كردند

      سنجاقك تنها به دو چشم گريان گفتا كه كمرشكسته اي اي گل من

      گفتش كه اميد دارم و عشق و وفا ، ترسم نبود ز مردن اين سر و تن

      گفتا كه منم در اين سرا تنهايم ، آشفته رخم زشتم و نا زيبايم

      گفتش كه تو دريا دلي و خوش سيرت ،‌ من نيز مسافر دل دريايم

      سنجاقك خسته گفت دريا و دلم ؟ ، چنديست كه من عاشق دريا هستم

      يك عمر ميان من و دريا فرق است افسوس كه ره بريده پا و دستم

      گفتش كه تو زيبايي والا داري ، دريايي خود بين كه تماشا داري

      از بين همه جانوران بركه ، در سيرت خود تو روح دريا داري

      چون بر تن بشكسته من گرياني ، خوش بوسه زني بر اين تن خسته من

      در دشت به گل بوسه زدن نيست هنر ، پهلوي شكسته گلي بوسه بزن

      اندك قدمي ز عمر من باقي نيست ، خوش باد كه در كنارت گذرد

      صد طعنه از اين گل رخكان بي دل ، از فيض حضور گل تو سر بزند

      صد بوسه بزن بر اين كمر چون كمرم ، از ناكسي زمانه ها سخت شكست

      از بركه گنداب دلي كه پرورد ،‌ اين جانوران خوش رخ سيرت پست

      اين درد كه نيست درد آنجا باشد ، از خنده اين جانوران قلب شكست

      صد بوسه بزن بر تن من كه دق كنند ، اين جانوران زنده كش مرده پرست

      سنجاقك پير ، خسته اما آرام ،‌ پهلوي گل كمر شكسته جان داد

      هومن تو ببين كه روح دريايي خويش در راه هدف شكسته دل آسان داد

       

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2