چَنی لالکَه،چَنی بوشِم گِلارا
کِلِک نیشون تونِم،ننگ مه بِشارا
خِلاطی دل حَرّی و زوخَه کُل کَس
چو مو باریکی،پِلکیامَه داوارا
خُلی خاوَه دِلِم،چو توفَه آوان
که دَنگ گیریاسی عَر،دو جا شُوارا
ئِه جالی پیرِ پیر،بی تول،بیچارَه
دِلِ لیوَه م عَرا تو ها وه دارا
یَسَه که آسِمون ها خَم مهواری
بوری تا دشت ِ دل بو وه وِهارا
چقد التماس،چقد بگم برگرد من به خاطر تو وعشقت انگشت نما شدم،بیا و این ننگ و بپوشون
خلعت دل{در فرهنگ ما خلاط یا خلعت نوعی هدیه است که به عنوان چشم روشنی به خانواده نو عروس یا داماد تقدیم می شود،و دارای شگون است}بد شگونی و به گل نشستن وغصه است که مثل یک تار مو با خاکستر مخلوط شده{کنایه از نهایت بد بیاری و بدبختی}
دلم آشوب است مثل آبشار بلند و پر سرعتی که دراوج سکوت شب از دور دست ها صدایش به گوش میرسد
در اوج جوانی پیرم،{تول به معنی پیشانی اشاره به بلندی بخت و اقبال و شانس دارد}با بخت بد و چاره ای پر درد دل دیوانه ام برای عشق تو در شرف جنون است
ببین حال که رفته ای آسمان بجای باران غصه و غم می بارد برگرد نه به خاطر من که به خاطر کشاورزی و گیاهانی که تازه سر از خاک بیرون آورده اند و منتظر باران اند....