سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 29 آبان 1403
    18 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 19 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۲۹ آبان

        من از شعار به شعور خواهم رسيد ( صفحه نوزدهم و بیستم )

        شعری از

        باقر رمزی ( باصر )

        از دفتر به جهنم سرد خوش آمدید نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶ ۲۱:۵۷ شماره ثبت ۶۰۹۷۸
          بازدید : ۶۶۲   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        من از شعار به شعور خواهم رسید
         
        ( صفحه نوزدهم  و بیستم)

        خاك بيا تا ره بيعت رويم
        نعره زنان راهى هيئت رويم
         
        ما كه سزاوار توئيم از ازل
        كور بود چشمه آب از امل
         
         
        نتیجه تصویری برای چشمه آب

        آ كه توان از كف خود داده‏ ايم
        بابت نانى دف خود داده‏ ايم

        دف به ستوه آمده از كوفتن
        كوفتن همره شده با سوختن

        خانقه آسايش آتش بود
        سوز درون مايع سركش بود

        سوز درون را چه كنم چاره نيست
        چاره ‏ى ما رفتن سياره نيست

        چاره ما ديدن همسايه ‏گيست
        شاه و گدا هم ره و همپايه گيست

        پايه‏ ى اين سلطه به هم بشكند
        آخر اين شادى ز غم بشكند

        کوچه‏ ى دل در خم بن بست اوست
        آخر هر كوچه ‏ى تن مست اوست

        كوچه دگر شاهد جاروب نيست
        شاهد آب و گِل مرطوب نيست
         
         
        نتیجه تصویری برای کوچه

        خار به آزار گل آمد ز دوش
        نقش نقابى شد و شد خرقه پوش

        خرقه بسوزان كه بسوز آورى
        شام غريبانه به روز آورى

        روز من اندازه ‏ى شب تار شد
        تن به جزام آمد و بيمار شد

        بيم دل از دام و رياكار بود
        در دل ويرانكده بسيار بود

        چون كه توان از سر ما پر گشود
        زخم كهنسال من هم سر گشود

        زخم جوانى همه از دود بود
        عمر همانند جوانرود بود

        رود صلابت به رگ ما نبود
        اين همه غم با دل و تنها نبود

        با غم خود خو كنم اى جان خويش
        تكيه بر اربابم و جانان خويش
         
        نتیجه تصویری برای رب العالمین

        خويش بيا تا به جفا بنگريم
        بر سر بى‏ درد و دوا بنگريم

        درد من از عدن و برين با من است
        زخم دل از ديدن پيراهن است

        من شده يعقوب و دل ايوب من
        بد شده شيطان و نبى خوب من

        جامه ‏ى تزوير و ريا بركنيم
        گاهى به درياى شفق سر زنيم

        دل به شفق سر زد و سرداب ديد
        آب طراوت ته مرداب ديد

        ديد كه آب آمد و تعظيم كرد
        قامت شاهانه‏ ى خود ميم كرد

        آبى و در حسرت دريا شديم
        دربدر از كوچه‏ ى فردا شديم

        ميم وجود من ميم ماه نيست
        جز من و يوسف كسى در چاه نيست
         
         
        نتیجه تصویری برای ماه

        اين چه عذابيست كه بر ما رسيد؟
        اين چه بهاريست كه سرما رسيد؟

        سرو سكوتيم و سراسر عروج
        گاهى به غار آمده گه در عروج

        اوج مدائن همه در خاك شد
        جور و جفا از چمنم پاك شد

        ما به چمنزار و شقايق شديم
        غرق بر افلاك و حقايق شديم

        ما كه ز افلاك به خاك آمديم
        در پى صد خوشه ‏ى تاك آمديم

        خوشه‏ اى با دختر رز بس نكوست
        آبِ همان خوشه مرا آرزوست

        ما به زمين آمده با آرزو
        دانه‏ ى گندم شده بى‏ آبرو
         
        نتیجه تصویری برای گندم
         

        ما به ادب رفته، شديم بى‏ ادب
        واى بر احوال دلى بى‏ ادب

        بى‏ ادب از بى‏ ادبان پند گير
        جامه مدر صورت لبخند گير

        زاهد و عابد شده ز انگور مست
        دختر رز پيش من از دور مست

        دختر رز گشته ز مى رازدان
        گرد بساط من و مى مرزبان

        مى به ستوه آمده از جام او
        ترك مى‏ ام واجب و با نام او

        موعد وصل من و مى در رسيد
        خرمگس معركه هم سر رسيد
         
        نتیجه تصویری برای خر مگس

        سجده به درگاه خدا مى‏ زنيد
        شعله به دامان ندا مى‏ زنيد

        ما به ندا آمده ‏ايم بس نبود
        جز من خاشاك كسى خس نبود
         
        باقر رمزی باصر

        ادامه دارد . . .
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۱۹:۰۰
        درود گرامی
        بسیار زیباست
        آ؟ كه توان از كف خود داده‏ ايم خندانک خندانک
        حمیدنوری(احمد)
        چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۰۹:۵۸
        درود استاد این مثنویها بسیار زیبا
        هستند خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۱۴:۳۹
        درود بر شما

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        احمد خدادادی دهکردی
        چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۱۶:۴۵
        درودبراستادرمزی بزرگوار مثنوی های جنابعالی ناب وخیلی زیبا هستندتندرست وپیروز باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۱۹:۵۷
        درود بر شما استاد گرامی
        زیبا و ناب سرودید
        احسنت بر طبع روانتان
        رعنا بهارلویی  تخلص باغبان
        چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۲۱:۵۳
        درود برشما استاد گرانقدر جناب رمزی
        بسیار عالی احسنت برشما دستمریزاد
        پیروز و موفق باشید
        یاسررشیدپور
        چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۲۳:۳۲
        سلام و عرض ادب استاد گرانقدر
        به به
        به به
        بسیار زیبا و دلچسب بود
        دست مریزاد
        قلمتان همواره در اوج
        درودها نثارتان
        برقرار باشید
        🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌹🌷🌷🌷🌺
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2