يکشنبه ۲ دی
یک شعری از محمد کوره پز
از دفتر سپید نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶ ۲۳:۵۵ شماره ثبت ۶۰۵۵۳
بازدید : ۶۲۷ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب محمد کوره پز
|
روزگار غریبی ست
روزهاست که نخوابیده ام
سالهاست
به امید آمدن تو
چشمانم را به راه دوخته ام
چقدر زیباست
به تو فکر کردن ،
و غرق دنیای تو بودن
تو آن خیابانی هستی
که من سالها قدم زدم در آن
هربار که مینگرم ماه را
یاد روی دلارای تو می افتم
چشمانی کشیده و ابروان سیاه
گیسوان لخت و تیره
چقدر احساس زیباییست
از تو گفتن
بانو
بانو جان
چشمانت دریاست
دریایی به وسعت جهان
مرا غرق در خود کرده
نجاتم بده از مرگی
که بی تو اتفاق می افتد
خانوم
خانوم جان
در را باز کن
و مرا صدا بزن
صدا بزن تا دوباره زنده شوم
تو تمام ثروت منی
ثروتم را به یغما نبر
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و پر احساس