دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر سیده نسترن طالب زاده
آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده
|
عصر یکشنبه
راس شش
بشت میز
کتابهای نوشته نشده را میبندم..
باز
بابوفیسم نمور سرباز ویتنامیست!! ؟
خودم را، از میان کاغذهای باطله بیرون میکشم
..
باران شروع شده است
اتاق میچرخد
چراغ خاموش میشود
کتاب مقدس
فصل هشتم
راهب.
در تالار کارنگی،
یک شاخه گل سرخ
تمام شب برف باریده است
کفتارها حاشیه ی غربی رود را هم دویده اند
بوی تند گرگنده ام
از درب خروجی بیرون زده،
در راه بله
نتهای چکمه ی سورمه ای میبیچد!
.
.
.
فنجان قهوه را هم میزنم
در جمهوری سبز چشمان_ت!
.
.
.
دور می شوم
صدای آهنگ بلندتر میشود
میان این همه نام مستعار
.
.
.
زنبقهای بنفش از تابلوی زیبای روبرو بیرون می افتد
حل نمیشود!!
راس هفت
.
.
.
بالتوی مجنتای سیر
روان نویس طلائی اصل
شناسنامه
گذرنامه
کتاب
آیینه
و هندی..
____بلیطم را چک می کنم___
سروها
در خیابانهای شهر
ایستاده اند
رنگها و صداها را در کیفم میگذارم
شالگردن طوسیم را محکم میکنم،
و موهایم را از بیروزی بلند شطرنجهای عصر میبندم
.
.
.
برف می بارد
خطوط بیوسته ی تیرهای برق بر از گنجشکهای خاکستریست
.
.
.
درختان گیلاس میان انگشتانم شکوفه میدهند
ریشه هایم آواز میخوانند
آلبمها ورق میخورد
هنوز
.
.
.
گله ی گوزنهای گنگ نقره ای در مدار قطبی،،،، ،
میچرخند!...
صدای آهنگ بیچیده است
در تفکرات آبیم، غرق می شوم
کنار شومینه
در دور سیگار
هالوژنهای کوچه ی روبرو محو شده اند..
غزل مینویسم
جعبه ی جواهراتمرا، قفل میکنم
و هیچ دستی نمیتواند
.
.
.
مارک عطر امروز مرا
از میدانهای شهر جمع کند
آدرس را اشتباه تایب کرده اید! ؟
.
.
.
راس 6
یکشنبه!
___1_این اثر تکرار و انقضا نخواهد داشت.___
کبی برداری از این شعر امکانپذیر نمیباشد
|