يکشنبه ۲ دی
شیدایی شعری از قلم صاف
از دفتر گم كرده نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۶ ۱۹:۰۶ شماره ثبت ۵۹۹۵۰
بازدید : ۴۲۸ | نظرات : ۱۱
|
|
قلم صاف جوان بودم که خام گشتم شدم عاشق خطا کردی. مرا در ازدحام بیکسی هایم چقدرراحت رها کردی. به دنبال خودم میگشتم ودر وسعت بیگانگیهای غریبانه مرا وقتیکه حیران وگرفتارخودم بودم صداکردی. چه میخواهم چه میگویم،چه میدانی.چه میفهمی مـرااز من،مرا ازتن ،مرااز قـیدِ من بودن رها کردی. نماز عشق میخواندم، امامم حضرت عشق بود. شدی علت شدی معبودمراحتی به ربم مبتلاکردی. منازخود عاقلی را دردرونم دیده بودم میشناختم. به چشمانت مرا بـا نیمـه دیوانه خود آشنـا کردی. به عشقت مبتلا گشتم شدم غافل ز واصل ها هدف گم کرده حتی وقت رفتن مسیرت را جدا کردی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.