سلام مجدد
جناب شفیعی ممنون از لطف شما
ادامه نقد:نقد در بخش قبلی نقد جامع و کاملی نیست و راستش به حساب کمبود زمان و ناتوانی بنده بگذارید.
آخ
که چه غافل مانده ام از قار قار کلاغ محله.
دلم هوای غار کرده و دنبلان سرخ شده ی ماموت.
راستی (ابی) جان !
تو هم بیا.
اما فریبم نده اینبار.
که جای هبوط قبلیم درد میکند هنوز.
یادت باشد
چاه نفت را روی بند خوب خشک کنیم .
تا صبح نخوابیدم از نق نق داعش دیشب.
کاش نوح اینبار
فقط ادم سوار میکرد به کشتی.
قسمت فوق را به عنوان اپیزود سوم جدا می کنم....
باید ببینیم قسمت سوم آیا حول و حوش موضوع قبل و همان موضوع اصلی می گردد یا خیر؟
در شعر ما مطلبی داریم به عنوان تعلیق و شکست روایت.اما شکست روایت باید موضوعی باشد همچنان حول و حوش موضوع اصلی اما
تعليق در لغت به معني درآويختن، آويزان كردن يا ترك چيزي بدون لغو كامل آمده است. ترتيب كلام در شعر نيازمند درك است. هنگامي كه تعليق روي میدهد، این درک به طور قطعی اتفاق نمیافتد يا اگر هم بيفتد دشوار است. شاعر در روايت شعر، شكست ايجاد ميکند و با فضاسازیهای متفاوت و تغییر زمان افعال، فاصله و مکثی ایجاد میکند که از آن به تعلیق یاد میشود. بنابراين تعليق در شعر، آن را از حالت خطي خارج و تصاوير چندلايه در زمانهای متفاوت خلق میکند. البته این به آن معنا نیست که چون تعلیق در شعری وجود دارد، آن داستان فاقد روایت مشخص و منطقی است، بلکه وجود تعليق باعث خلق فضايي از حس و معنا میشود که خواننده را با کنجکاوی و اشتیاق، ترغیب به پیگیری ماجرا میکند. بنابراین هدف تعلیق، زیباتر کردن شعر با استفاده از شکست روایتهاست که خواننده را غافلگیر و کنجکاو کنند نه صرفن ایجاد ابهامهای غیرضروری که باعث سردرگمی شوند.و در اپیزود بالا این مطلب را خواهیم دید.پس در این اپیزود این قضیه به نظرم صورت گرفته است علی الخصوص در زمان ها و افعال و همین مسئله در اپیزودهای بعدی هم روایت شده است.
ای داد و بیداد..
....نادر!!!
نخواب در چادر ..رفیق.
خسرو!
گفته بودم تا آخر بخوان
نامه های ادب را.
راستی یادم بیانداز..آبی
پس بدهم تیله های اغا محمد خان را.
اینبار هل بدهم از دیوار چنگیز را.
و ته فنجان هیتلر را
به دقت بخوانم برای ایشان.
نه دیگر
تا اخر فیلم خواهم ماند در سینما رکس.
نام پدر را بر سنگ قبری خواهم نوشت. قبل از رفتنش.
وای وای وای..
شاخص الودگی بالاست.
موتور ها خاموش.
چراغها را هم.
تخت و پطروس فداکار و زمستان
نوید بخش خواب خوشی هستند.
حتی با
فشار بالشت بر گونه ام.
جناب شفیعی تبریک می گویم و بابت خلق این سروده که دارای ساختار منجسمی است هر چند به مانند همیشه از ضعف نگارشی که احتمالا بخاطر داشتن سیستم پیشرفته که با فونت فارسی مچ نمی شوند و یا گاها بی حوصلگی شما یا کمبود وقت می باشند در شعر نمایان شده اند و البته من نقد را اگر کمی ناکامل تمام کردم فقط بابت فرصت دادن به علاقه مندی است که شاید بخواهد بخواند و بداند و تفکر کند که البته در ادامه تقریبا تمامی کلیدها را در اختیار این عزیزان قرار داده ام و زحمت باز کردن در با خودشان....و ممنونم که با صبوری تمام اشتباهات بنده را هم می پذیرید و بسیار متفکرانه و با فرهیختگی تمام با آنان برخورد می کنید و در کلاس درس تان ما هنوز شاگردیم.....
بسیارزیباست
احسنت
: