يکشنبه ۴ آذر
یاد ایّام شعری از جعفر محمدی (ضمیر)
از دفتر جلای کجا نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶ ۲۲:۱۹ شماره ثبت ۵۹۷۹۰
بازدید : ۶۳۷ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر جعفر محمدی (ضمیر)
آخرین اشعار ناب جعفر محمدی (ضمیر)
|
یاد ایام
گویند چو زاده گشتم از مام
بردند مرا درون حمّام
شستند مرا به آب و صابون
با کیسه و لیف دست و پاهام
گریه بنمودم وزدم جیغ
تا شیر بخوردم اندرآن شام
قنداق شدم به زور و اجبار
بانوج مرا نموده آرام
اقوام رسیدند از پس و پیش
یک یک بگرفته بوده لپّام
هر یک نظری بگفته در دم
ایجاز و مطنطن و به ایهام
نامش بنهید مشتی قربان
قنبر و غلام یا که ابرام
مادر نظرش ببوده جعفر
اسمال شده ، پیشنهاد بابام
بگذشته زمان بسرعت باد
آفتاب رسیده بر لب بام
آگه نشدم جوانی چون شد؟
کی گشت سپید تمام موهام
از بس سریع گذشت عمرم
محسوس نبود گذشت ایّام
ایّام طرب همیشه خوش باش
برخوان رباعِیات خیّام
پیش آر پیاله را که شب شد
نوشید مدام ، بخواب آرام.
شعر از : جعفر محمدی ( ضمیر چنارانی )
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین
حکیمانه
طنز گونه
دستمریزاد
شاد باشید