مخمس
بازمحرم شدوشورعشق برپاشد
یاد حسین به خاطرآمد همه جاغوغاشد
کوفه پرز نیرنگ ومسلم تنها شد
عشق حسین بود که مسلم شیدا شد
ظلم وستم بر حسین از کوفه بناشد
آب را حربرحسین جان بسته بود
او ازاین کارپشیمان شده بود
خیزان وپریشان سوی مولاشده بود
حسین در آغوش حر را گرفته بود
او با حسین عاقبت همصداشد
بردلم مانده هوای کربلا
یاد یاران در کوی بلا
یادم آمد نوای پربلا
آن همه جوروستم سوی مولا
وای برما که غیرت کیمیاشد
یاداکبریاداصغرجانم گرفت
اشک راه چشمانم گرفت
غم زینب امانم گرفت
غم عالم در میانم گرفت
غم فراغ دردل مولا هویداشد
زینب راحسین روح وهم جانش بود
عشق زینب به حسین جانش بود
عباس حسین را علمدارش بود
قلب حسین گرم به عباسش بود
عباس حسین را علمداری باوفاشد
مشکها خالی همه ازآب بود
درمیان خیمه ها آب نایاب بود
دل کودکان تشنه چه بی تاب بود
نگاههابه عباس ومشک آب بود
وای زتیرجفادیدن عباس وآب رویاشد
علمدارحسین تیرباران شد
حسین به سویش خیزان شد
سرعباس بردامن گرفت وگریان شد
عباس درآغوشش بی جان شد
ازغم عباس پشت مولا هم تا شد
رفتندیاران حسین سوی میدان
جنگیدن همه پهلوبه پهلوی مردان
حسین شد تنها رو در روی گرگان
زینب دوید برسرزنان سوی جانان
فاطمه هیهات گویان برسرمولاشد