سام جناب میری عزیز
خیلی خوش آمدید
لطف دارید به بنده
لطفا به من استاد نگید
من همیشه به دوستان هم هر جا میرم میگم
برای من این واژه خیلی بزرگه و شرمنده میکنید
بنده رو جناب میری بزرگوار...
زنده باشید به عشق!
در دفترِ شعر من – این دیوان معمولی
محبوب من ماهی است با چشمان معمولی!
برعکس آهوهای حیران در هزاران شهر
او نیز چیزی نیست جز انسان معمولی
با پای خود دور از «پریدُم»های دریایی
عمری شنا کردهست در یک وان معمولی
محبوب من جای قدح نوشیدن از ساغر
یک عمر چایی خورده در فنجان معمولی
او جوجهتیغی روی پلک خود نچسبانده!
تا نیزهای سازد از آن مژگان معمولی
محبوب من این است و من با سادگیهایش
سر میکنم در خانهی ارزان معمولی
جای گلستان میتوان با بوسهای خوش بود
در یک اتاق ساده با گلدان معمولی
با عقد دل فرقی ندارد شاهد عقدت
قرآن زرکوب است یا قرآن معمولی
عاشق اگر باشی برای بردن معشوق
اسب سفیدت میشود پیکان معمولی
معشوق من پاک است و عشقم پاک اما من...
من کیستم در متن این دوران معمولی؟
من هم بدون سیم و زر یک شاعر پاکم
یک شاعر از نسل بدهکاران معمولی!
غلامرضا طریقی