اگرروزی بخواهم با خدا باشم
فقط باید رها باشم.
رها از اینکه تکلیفِ من و این کارو بار ِ من چه خواهد شد؟!
و این آرامشی که شد عجین با من در این ایام،
مبادا چون سراب و مثل ِ نقاشی به روی ِ آب
و همچون یک خیال ِ باطلی در هم فرو ریزد؛
دقیقن مثل ِ یک رویا، مثال ِ خواب!
و این اندیشه ها تا هر زمانی هست همراهم
چگونه می شود ممکن
رها باشم؟؟؟؟
چگونه می شود ممکن
که روزی با خدا باشم؛
اگر چه سهل و آسان است؟!
که دیدار خدا آسان تر از نوشیدن آب است.
برای با خدا بودن
فراهم می شود انبوه ِ مشکل ها!
مگر جدی بگیرم
جدی اما ساده و آسان!
برای با خدا بودن
هزاران راه می باشد
و راه دیگری هم هست
که خیلی شادمان باشم؛
و فارق از تمام جسم و جان باشم!
برای با خدا بودن
فقط کافی است
دور از نا خدا باشم!
و تا پلکی زنم برهم
یکی از بندگان ِ نیک و نزدیک خدا باشم!
هزاران بار گفتم باز میگویم :
مَرو در جستجوی ِ هر چه می خواهی
فقط از ضدّ ِ آن پرهیز باید کرد.
و تو با جستجو کردن
نمی گیری نتیجه هیچ.
و از رنج ِ سفر هرگز نمی کاهی!
اگر روزی بخواهم با خدا باشم
فقط کافی است
من از ناخداها بر حذر باشم.
نیازی نیست هرگز در سفر باشم.
و در اندیشه ی فتح و ظفر باشم.
و اسباب ِ ظفر آسان فراهم می شود وقتی
که از جنگ و جدل من بر حذر باشم!
یکی از معجزاتِ عالم هستی همین باشد:
که هرچه هست و می خواهم
فقط در این زمین باشد!
و باید بی توقع چون زمین بخشنده باشم، مهربان باشم!
زمین تــا می کند با مهربانی ها
و نزد او ندارد هیچ توفیری
و می بخشد به هرکس هرچه می خواهد
و از مقدار ِ آن هرگز نمی کاهد.
تفاوت هیچ قائل نیست
میان زنده یا مرده.
وبا آغوش ِ گرم خود
کند از مردگان حتّـا پذیرایی!
برای تا خدا رفتن
زمین را پاس باید داشت.
برايش احترامی خاص بايد داشت
نباید نظم ِ او را ما زمینی ها به هم ریزیم.
و بستیزیم،
برای آنچه او دارد.
و می بخشد بدون انتظار ِ هیچ پاداشی.
زمین کاری ندارد هیچ با دین ِ کسی هرگز
به آیین ِ کسی هرگز
برای او ندارد هیچ توفیری
که رنگِ چهره ات زرد است یا قرمز
و اینکه اهل ِ استان ِ فلان آباد می باشی.
و یا اینکه چرا از شعر ِ خود عطری
به روی چهره ی ِ قِـدّیـس ِ بالازاده ها هرگز نمی پاشی!
و او کاری ندارد هیچ کاری با لباسی که به تن داری
نمی پرسد زتو این را
که آیا پیرهــن داری؟!
و می بخشد به هر کس هرچه می خواهد.
نمی گوید که سهم ِ ما نباشد بیشتر از این.
و او یک بار هم از ما نپرسیده است:
به جای من چرا از آسمان داری تشکر می کنی انسان؟
۲ ساعت مانده به صبح روز سه شنبه ۹|۱۲|۱۳۹۰