يکشنبه ۲ دی
تازه می فهمم رسوا شدم شعری از رسول عابدپور ( بوته)
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ ۰۸:۲۳ شماره ثبت ۵۵۸۴۰
بازدید : ۶۶۸ | نظرات : ۳۰
|
دفاتر شعر رسول عابدپور ( بوته)
آخرین اشعار ناب رسول عابدپور ( بوته)
|
در پایانِ رویایِ چشم هایت
پلک وانهادم
با شوقی سرشار از خواستنت
دیوار گشودم
برف بود
با سپیدایی از جنس پوستت،
شتابی دوید در پایم
با آهنگ ذوق
تا زیر سقف چنارِ حیات
در آغوش کشم
تن برفی ات را
و بخندانمت
آن زمان که پلک وانهی
و خواستنت را آن سوی بخار نظاره کنی،
آغوشِ برفیِ مان را
آهسته در می آورم حریرِ تنت را
دست نوازشت می کشم
با ظرافتی از نظاره ات
می پوشانمت
با دستی که سرخ است از حرارت آن.
با پایانی از لبخند
سر بر می آورم
تاریک می شود
با خنکای دستانت
و تازه می فهمم که رسوا شدم
مرا با ذوق دید می زدی.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.