دوشنبه ۳ دی
صدای ظلم...صدای او شعری از شبنم خوش نیت
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۰ اسفند ۱۳۹۵ ۱۵:۳۷ شماره ثبت ۵۴۳۲۶
بازدید : ۵۳۷ | نظرات : ۳۱
|
آخرین اشعار ناب شبنم خوش نیت
|
آن گاه که صدای ظلم
از صدایم بلندتر بود,
سکوت کردم و
پشت پنجره ی اتاق خود
بنشستم...
در دل,یا به لب,یا که به چشم,
میزدم "او"را صدا...
همچنان که در
دریای اشک خود,غرق بودم,
گنجشککانی شیدا,
پروازکنان,روحم را
در زیر گنبد کبود
می رقصاندند..
جسمم,به دنباله ی روح
برپله ی حیاط نشست..
دوباره...
فکری شدم و
به رسم شبنم گونه
آرام,زاری کردم...
از دور کم کم
میشنیدم او را..
که در آواز قمریان ,مشهود بود...
داشت نزدیک میشد
عاقبت بر بام خانه مان آرام گرفت:
آن ها,این بار
ترانه ی "گریه نکن" سر دادند.
ومن آن دم سرمست,
هرچه جور وظلم را
به دست او بسپردم.
شبنم 20/12/95
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام ودرودها بزرگوار ممنونم از وقتی که برای خوندن نوشتم گذاشتین وبیشترممنون بخاطرهمراهیم برای بهتر شدنم وبی نهایت ممنون بخاطرنکته ها وتوضیحاتی که بیان کردین,حتما درنظر میگیرمشون ماناباشین وبرقرار | |
|
ممنونم از همراهی ونظرلطفتون | |
|
سلام بانوی واژه های مهربون ممنونم ازوقتی که برای خوندن نوشتم گذاشتین وهمراهیم میکنین ممنونم از لطفتون | |
|
درودتان حضرت استادم....(جناب اسدزاد)تشکر از نقد ارزشمندتان...استفاده کردم.. . | |
|
سلام ودرودهاجناب آرمین عزیز خیلی ممنونم از لطفتون وخیلی بیشتر ممنون وخوشحالم بخاطر اینکه برای بهتر شدنم همراهیم میکنین وبی نهایت ممنون وخوشحال تر بخاطرمعرفی کتاب حتما اقدام میکنم ودرفرصت هایی که دارم,شروع میکنم به مطالعه علم ودانشتون روزافزون ماناباشین وتلاشتون پایا | |
|
دخترپاییزمهربانم ممنونم از مهر ولطف بی دریغت به نوشته هام ممنونم که همراهیم میکنی عزیز وخیلی بیشتر ممنون بخاطر انرژی های خوبت گرمخونه وجودت همیشه گرم و بذر بی نام وجودت همیشه درحال رشد | |
|
ممنونم از وقتی که برای خوندن نوشتم گذاشتین درود به شما | |
|
موژان عزیزم ممنونم از لطفت درودهابرشما | |
|
متشکرم به همچنین | |
|
سلام وهزاران درود برشما خیلی ممنونم از لطفتون وبیشترتر ممنون که برای خوندن نوشته هام وقت میذارین وهمراهیم میکنین | |
|
آرام زیبایم,ممنون از لطفت مهربون ممنووونم از وقتی که برای خوندن نوشتم میذارین ماناباشین | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار بسیار زیباست ولی چون اجازه ی نقد دارم دو نکته عرض میکنم اولا حرف (ب) را بر سر افعال هر گز نیاورید مثل این مصراع
"پشت پنجره ی اتاق خود
بنشستم... " که در اینجا نشستم خیلی ساده تر و صمصمی تر است
ثانیا در سروده های سپید به اجبار وزن را به دنبال خود نکشید اصولا شعر سپید مقید به وزن وقافیه نیست ببینید این مصراعهایی که به زور ریتمیک شده اند سادگی و صداقت را از سروده تان برده اند نظیر این مصراعها
"میزدم "او"را صدا...
"گنجشککانی شیدا,"
موفق باشید