عرق سگی
چرا مردم نمی بینند
که اشکم در نمی آید ؟؟
مرا مردم نمی فهمند که
دردم سر نمی آید ؟؟
چگونه باید گفت و فهماند ؟؟
زبان تکلم ، یا تکلم جان ؟؟
به کدامین گوش جان باید پیامک زد ؟
پیامک های من هم که لامصب پیامک نیستند .
هر ثانیه ام ساعت ،
هر ساعتم روز ،
هر روزم هفته ،
هر هفته ام ماه
هر ماهم سال
و هر سالم قرنهاست .
چگونه عزلت تنهایی ام را در تالار ازدهام تفریح و تفرج
و بر روی کدامین سن تلاطم به نمایش بگذارم .
کو معنا ؟؟
همه خندیدند و از من هم گذر کردند .
باورهای غلط مرا واداشت که . . . . . .
زبانم را بر روی هر جان و بی جانی به تهدید باز کنم
خیالات واهی مرا تحویل مگیر ،
عیبی ندارد . . . . . .
تو بگو ( توهم ) دارد . . . . . .
از یک جرعه عرق سگی دو آتشه . . . . .
یا ، یک کام کانابیس
آیا من از موشهای سفید آزمایشگاهی مستشارتر نیستم ؟
بخدا من گرانم
گرانتر از آنی که خیال می کنی
صدق گفتارم مرا از موشها متمایز کرده است .
ثروت من حجمی از تجربه ایست
که در کوران حوادث پس انداز کرده ام .
من . . . . . .
فروشی ام ، مدل 83 فول آپشن ،
به راحتی در مقابلتان کرنش میکنم تا سوار شوید .
مبلغ : معنا کردن آسیب هزاره .
باقر رمزی باصر