سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        چالۀ آخُر

        شعری از

        باقر رمزی ( باصر )

        از دفتر صد غزل از کوچه دیوانه ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵ ۲۱:۱۷ شماره ثبت ۵۲۱۴۶
          بازدید : ۶۰۴   |    نظرات : ۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        چالۀ آخُر
         
        گوش کن تا من بگویم از قلم
        من قلم را کرده ام اینجا عَلم
         
        من قلم را می زنم بر دل ببین
        از قلم با نون خورم من از جبین
         
        ای جبین از روی پیشانی بِرو
        از غم و درد و پریشانی بگو
         
        چون قلم از راه شیطانی شکست
        راه جوهر را به نیزاران ببست
         
        من نی و نیزار و می را دیده ام
        از درون نی نی ام را چیده ام
         
        کاش با چیدن هوسها پُر شود
        سر میان چالۀ آخُر شود
         
        تا بنوشم آبی از گودال دهر
        از میان دهر بی دالان بحر

        بهر من جانا بیا آبی بده
        بهر دریای غمم خوابی بده
         
        تا بیاسایم شبی را ز انتظار
        تا سحر ناید به جانم چون خمار
         
        زیر بار فلسفه پشتم شکست
        پای من گاهی به راه و گاهی شست
         
        آنقدر در دل بهارم سوخته
        کین چنین هر دیده بر دل دوخته
         
        یا الهی بر من انعامی بده
        وز لب جام یقین کامی بده
         
        دل ز کام مرگ و عصیان جان گرفت
        از درون دام هستی دان گرفت
         
        دام هستی را ببین اینجا شکفت
        کز درون باورم گوشی شنفت
         
        ای نظر بازان  بیائید در مقال
        تا بگویم از خماری ها مثال
         
        در مثل هر واژه ام منظور بود
        من چو تاریکی بُدم او نور بود
         
        نور حق در سایه ها انورتر است
        از تمام واژه های من سَر است
         
        من شنیدم واژه ها از آیه ها
        تا رسیدم من به نور از سایه ها

        سایه ها را بَرکنید از بیخ و بن
        تا بر آری از درون علم یَدُن   

        ای سراپا نکهت دیدار یار
        بر من مسکین دمی عطری ببار
         
        تا نفس را تازه گرداند صبا
        چون صبا آورده بویی از وفا
         
        من نی ام جز قطره از جان منی
        بُرده ای ما را به راه روشنی
         
        روشنی بخش دل و ایمان توئی
        روح و جسم و جان هر انسان توئی
         
        جسم و جان هر کسی بر گور شد
        روح بی آلایشش در نور شد
         
        روح ما را داده ای از روح خود
        ما زدیم بر پیکر مجروح خود
         
        تیغ برانی که در دست من است
        بهر زخمی کردن جان و تن است
         
        ورنه این تیغ از کجا آمد برون
        از کجا شد جسم و جانم غرق خون
         
        از کجا این پیکرم بر دار رفت
        از کجا این تیغ مجنون بر تنم بسیار رفت
         
        گویی بر دارم بیا برگیر تن
        نی برو برگیر از نخجیر تن
         
        تن برای لحظۀ جان دادن است
        ورنه این تن چون زبانم الکن است
         
        یا رب از لطف تو غم آخر شود
        ورنه از لطفت چو کامم تر شود
         
        لطفت ای جانان جان دائم بود
        از همان لطف است که جان قائم بود
         
        جان ما را داده ای از روح خویش
        پس بیاور در بیابان نوح (ع) خویش
         
         
        باقر رمزی باصر
        ۸
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۳۲
        درود گرامی
        بسیارزیباو جالب بود خندانک
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۴:۳۶
        سلام و عرض ادب خدمت جناب باصر عزیز و بزرگوار
        پند آموز و حکمت آمیز سرودید. خندانک
        علی کشاورز ( فریاد )
        پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۵۵
        درود بر شمااا خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۰۲
        درود بر برادر بزرگوارم

        مثنوی زیبایی بود

        دست و قلمتان توانا

        زنده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسین زارع(مختار)
        پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۱۶
        زیبا بود استاد خندانک خندانک خندانک
        جواد مهدی پور
        پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۲۲
        روشنی بخش دل و ایمان توئی
        روح و جسم و جان هر انسان توئی


        درود بر شما جناب رمزی عزیز
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک

        عالی سرودید
        مرحباااااااا
        خندانک خندانک
        بهارک (دختر پاییز)
        پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۲۲

        .......................( خندانک )...

        درودتان

        استاد بزرگوارم

        روشنی بخش دل و ایمان توئی
        روح و جسم و جان هر انسان توئی

        بسیاررررر لذت بردم

        ................( خندانک )......

        حمید رفیعی راد (کوروش)
        پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۲۴
        درودبرشما دوست شاعرم
        احسنت
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سایه ها را بَرکنید از بیخ و بن
        زهرا منصوری
        پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۳۰
        سلام
        بسیار زیباوخلاقانه
        درود بر شما خندانک
        محمد خسروی فرد
        جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۰:۳۶
        درود بر شما
        بسیار زیبا
        خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۰۰
        با سلام استاد عزیز بسیار زیبا
        محمدرضا بهرامی
        جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۵۵
        سلام و عرض ادب
        درود برشما دوست عزیز
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        علی   صادقی
        جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۴۲
        سلام و عرض ادب

        بسیار عالی وپند اموز ............همواره در اوج./
        نرگس فتحی زاده(موژان)
        جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۴۵
        قلمتان سبز،زیبا بود خندانک
        احمد رشیدی مقدم (گمنام)
        جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۱۹
        درود به سرور ارجمندم
        بسیار زیبا ودلنشین
        اشتباه تایپی بنظر رسید
        دربیت زیربار فلسفه مصرع دوم
        پای من گاهی براه گاهی نشست
        که (ن) نشست تایپ نشده
        موفقیت شمار آرزومندم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ژيلا شجاعي (يلدا)
        شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ۰۶:۲۰
        درود بر شما استاد گرامی و بزرگوار
        باقیدارامیدبیگزاد
        شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵ ۰۳:۱۰
        درود برشما بزرگوار مثنوی زیبایی سرودید نویسامانید. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵ ۲۰:۳۳
        درود استاد
        بسیار زیبا قلم زدید
        مهرتان افزون خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0