سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سلام ستاره

        شعری از

        اسماعیل سعیدی منش

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ ۱۶:۲۶ شماره ثبت ۵۲۰۰۶
          بازدید : ۴۲۴   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اسماعیل سعیدی منش
        آخرین اشعار ناب اسماعیل سعیدی منش

        سلام....
        مرا گريه نكن ستاره آشناي در دوردست
        من فقط ترانه اي را گم كرده ام
        كه كودكيهايم را صدا مي زد
        بعد از آن نفهميدم كي بزرگ شدم
        و كي عاشق شدم
        تا ياد بگيرم موسيقي دوست داشتني گريه را
        اصلاً چرا به من ذل زده اي؟
        مگر بيقراريم در چشمهايم ديده مي شود؟
        مگر از آن دور دست هم خستگيم پيداست؟
        مگر زخمهاي پانسمان نشده در زير لباسم را مي بيني؟
        باور كن همه چيز خوب است
        حال من خوب است
        حال آسمان خوب است
        حال دريا خوب است
        و حال تمام ماهيهاي قرمز حوض خانه مان
        نه اشتباه مي كني
        من كه گريه نمي كنم
        فقط كمي دلم گرفته
        راستش را بخواهي به دريا فكر مي كنم
        و به ماسه هاي مرطوبي كه چشمهايم را نوازش مي كند
        آخر مي داني
        قرارم را در دو قدمي دريا فراموش كردم
        و وقتي چشمهايم را باز كردم كه او رفته بود
        فكر كنم رفته بود مرواريدهاي گردنبندش را به صدفهاي خالي هديه كند
        رفته بود به ماهيها ياد بدهد
        چگونه نفس بكشند آسمان را
        در عميقترين ساعتهاي شب
        و پيدا كنند والدين ستاره دريايي را
        در آسمان زلال كوير
        رفته بود دست موجها را بگيرد
        و ارتفاع مهرباني را نشانشان بدهد
        تا ياد بگيرند پرواز را
         
        چه فرقي مي كند ستاره
        من كه با موجها مهربان نيستم
        من كه ستاره هاي دريايي را به سقف آسمان پولك نمي كنم
        من كه ماهيها را فقط در كشويي فريزر ديده ام
        من كه دريا را در قشنگ ترين غروبش فراموش كردم
        پس بهتر است در كوير بمانم
        و فقط تو را نگاه كنم
        كه هر شب عمق دريا را احساس مي كني
        و سلام می کنی به خواهرانت
        در وسعت آسمان نگاهش
         
        گريه نمي كنم ستاره
        فقط كمي دلم براي دريا تنگ شده
        دلم براي نگاه مهربان خورشيد تنگ شده
        دلم براي آغوش مرطوب موجها تنگ شده
        راستش را بگو ستاره
        هنوز هم او آنجاست
        تا گیسوان دریا را شانه زند
        تا هی آب گرم ببرد برای زایش ابرها
        تا دست باد را بگیرد و به دامن آسمان گره بزند
        تا عرق خستگی را از پیشانی خورشید بگیرد
        هنوز او آنجاست
        تا من فراموش کنم تاریخ تولدم را
        امشب از او بخواه
        رسم مهرباني را به سخره ها ياد بدهد
        تا بيش از اين خون موجها را به ساحل نريزند
        از او بخواه
        دست ابرها را بگیرد
        و چند قدم آنطرفتر ببرد
        ببرد روی جنگل سرسبز
        روی ارتفاعات سفید پوش
        روی مزارع چای
        یا هر جای دیگر
        و بگذارد دریا و آسمان به دیدن هم عادت کنند
        شاید بعد از این ستاره های بیشتری متولد شوند در آسمان کویر
         
        اصلاً تو درست مي گويي
        دارم گريه مي كنم
        دلم براي دريا تنگ شده است
        دلم براي شانه هاي خزه بسته صخره هاي نامهربان تنگ شده است
        دلم براي قراري كه هر روز فراموش مي كنم تنگ شده است
        دلم براي نگاه نامهربانش تنگ شده است
        مي خواهم در چشمهايش دنبال رد پاي عشق بگردم
        اصلاً می خواهم غرق شوم اینبار برای همیشه
        مي داني چند روز است گل فروش سر كوچه مان
        حتي يك شاخه گل رز نفروخته است
        گناه دارد ستاره
        باور كن گناه دارد
        مي داني چند روز است نخنديده ام
        مي داني چند روز است به هيچ كس نگفته ام دوستت دارم
        تو كه مي داني من عادت دارم عاشق باشم
        تنهايم بگذار ستاره
        بگذار گريه كنم
        بگذار گريه كنم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۳۵
        درود گرامی
        زیبا بود خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۴۷
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود
        زیبا وبااحساس بود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۱۶:۳۶
        خندانک خندانک خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۴۷
        سلام زیبا و غمگین خندانک خندانک خندانک
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۵۶
        درود بر شما بزرگوار
        دلنوشته با احساسی ست.
        خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۱۱
        سلام
        احساس موج میزد در ان خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۲۰:۵۴
        درود بر شما خندانک خندانک
        شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۰۰
        تا من فراموش کنم تاریخ تولدم را
        امشب از او بخواه
        رسم مهرباني را به سخره ها ياد بدهد
        تا بيش از اين خون موجها را به ساحل نريزد

        درود استاد
        زیبا بود قلمتان نویسا خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7