میمیرم امروز تمام میشوم

درود بر مسعود عزیزم
زیبا و با احساس بود و لذت بردم
فقط بخاطر اینکه تیک نقد و زدی چند تا مساله هستش بگم شاید راه گشا باشه
دوگانگی زبان بیداد میکنه تو این شعر داداش حالا من بعدا یه پست درباره زبان ترانه و شعر میزارم که پیشنهاد میکنم بخونیش حتما ولی فقط برای روشنتر شدن قضیه یه مثال میزنم
میرم که دگر نگیرد کسی دستم رو
دستم رو به دگر نمیاد اگه بگی دستم را میشه هضمش کرد
مسله بعدی اینه که آیا میخوای تو شعرت قافیه داشته باشی یا نه یه جایی هست قافیه داره یه جا نداره
که مثال نمیزنم و خودت میدونی کجا رو میگم
درباره وزن هم همین طور وزن خیلی تغییر میکنه داداش
یادته سر یه ترانه هی میگفتم دار رو روی دیوار نصب نمیکنن توی شعر رویایی بودن و شاعرانگی خیلی خوبه ولی مثلا اینکه
در محو تماشایی تو من گم شدم
من متوجه نمیشم یعنی چی
بعد من ندیدم تا بحال بت و بندازن گردنشون شاید باشه ولی از بت اینجور استفاده نشه بهتره
خیلی میشه رو این شعر حرف زد و خودت میدونی مشکلاتشو چون تجربت بالاست و از اینکه تیک ترانه رو نزدی متوجه شدم خودت هم واقفی به این مساله
بازم منو ببخش اگه جسارت کردم و نقد کردم شعرتو
دوستت دارم