يکشنبه ۲ دی
خون خدا شعری از صمد ذیفر
از دفتر با نام تو نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۵ ۰۴:۵۰ شماره ثبت ۵۰۶۹۵
بازدید : ۱۵۵۰ | نظرات : ۱۹
|
|
السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره, والوتر الموتور.
-----------------------------------------------
کاش خورشید آنزمان خاموش بود
آنزمان که خون خون در جوش بود.
آنزمان خون خدا در خاک و خون
می خروشید آسمان مدهوش بود.
آل طا ها را دریغ از معجری
سرخی خون خاک را تن پوش بود.
یک طرف مست جمال روی دوست
آن طرف زهر شقاوت نوش بود.
تیر تشنه در هوا و یک پدر
کودکی شش ماهه در آغوش بود.
حــیــدر کـــرّار بر دوش نبی
دخترش بار بلا بر دوش بود.
یک سری از تن جدا و دختری
از غم جانکاه او بیهوش بود .
کاش هل من ناصر ینصرنی اش
خلق را چون حلقه ای در گوش بود.
1381.. ذیفر
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.