دوشنبه ۳ دی
نمی دانم شعری از مرتضی کشاورز (تفاوت)
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ۰۸:۰۳ شماره ثبت ۵۰۴۶۹
بازدید : ۷۵۲ | نظرات : ۱۴
|
دفاتر شعر مرتضی کشاورز (تفاوت)
آخرین اشعار ناب مرتضی کشاورز (تفاوت)
|
تو با جان منی اما کجایش را نمی دانم
نه از خویشی نه از غیری هوایش را نمی دانم
در این تنهایی مطلق شبی با من مدارا کن
دلم هر صبح تنگ است و چرایش را نمی دانم
نیندازید یوسف را گنه ناکرده در زندان
زلیخا سوخت در هجرش سزایش را نمی دانم
پدر اعجاز می خواهد ولی انگار ممکن نیست
به سهرابت بگو این بار دوایش را نمی دانم
مرا در اشهد انش بدون غسل سر می زد
سحر آمد به بالین و وفایش را نمی دانم
به مشکل ها نمی بازم چو دیدی اولش آسان
بزن ساقی که گرچه انتهایش را نمی دانم
هوایم شهر رازست و وصالم مستجاب آمد
لسان الغیب می خواند دعایش را نمی دانم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیباست