چهارشنبه ۲۸ آذر
|
دفاتر شعر محمد جواد شاه بنده
آخرین اشعار ناب محمد جواد شاه بنده
|
به حال چشم های من نُتِ گیتار می گرید
چنان با شور می گریم که حتی تار میگرید
گرفته دست و پای اشک را یک حس مردانه
ولی دل حکم کرد و چشم با اصرار می گرید
حدیث انتظار امشب چنان مرثیه ای شد که
به پای پلک های پنجره ، دیوار می گرید
عجب شعری ست چشمانت که آن را شب به شب چشمم
هزاران بار می خواند و خود هر بار می گرید
میان من وَ تو ربطی ست مثل ربط چشم و دل
که وقتی دل بگیرد چشم با ایثار می گرید
کسی اینجا ندارد اشتیاقی بر خریداری
که یوسف خسته و آواره در بازار می گرید
زمانی ک فرو می ریخت رویم سقفْ میدیدم
غبارِ حاصل از بی رحمی آوار می گرید
چنان در هم شکست ارگ دلم امشب که می دیدم
به وقت ساختِ ویرانه ام ، معمار می گرید
به یاد حلقه های خیس موهای گره خورده ت
به دور گردنم امشب طناب دار می گرید
محمد جواد شاه بنده
مهدیار
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
چنان با شور می گریم که حتی تار میگرید
درود
بسیارزیبا ودلنشین بود
احسنت