سه شنبه ۴ دی
|
آخرین اشعار ناب علی غلامی
|
ما فقر محض هستیم و از خود هیچ چیز نداریم و هر چه در عالم است از خداست کاری نمی توانیم بکنیم بی اراده اش و خواست او و تنها سرمایه ما فقط خداست!!! تمام نیرو و فکر و هر چه داریم تحت فرمان اوست!!
پدر شر
چه زود
پا به زندگانی گذاشت
چه ناخوانده
چه بی امان
چه ناسازگار
با فضای پیرامون
با سن و سال
و سرمشق زندگی و اصل و تبار
دانه کاشتیم
خوشه های غم برداشت
دلخوش به داشت کردیم
و چه امیدوارانه می آموختیم
کاشت - داشت - برداشت
اما هر برداشتی
بر...نداشت
بر که خورد.....
ورق هایی رو شد که در آن
تقسیم سختی است
هیچ گاه حل نشد
خارج از قسمت هایی
که سهم تنهای ما بود
باقی مانده است
باقیمانده ای
مقسوم علیه هایی
علیه مقسوم
در این شب های فاصله دار
نامه ات تا برسد
یادمان نمی آید
باران بند خواهد آمد!
سرنوشت همین را می خواست!؟
آخرین امید دهقان جای دانه
تخم چشم مترسک بود!
گرم حورالعین اجاقی
با خنده هایی منطقی
یلدای فراق است!
.
تا خوب بدانیم
چگونه باید لب فرو بست
از یاد نبرد
و منتظر ماند
و بس چندان که باید!
تو بگو برایم حالا....
خدا را ارج نهم...
یا او را بنامیم پدر شر!؟
پ.ن
ملالی نیست،...هست،..نیست
علی غلامی - مرداد پا به شهریور 95
شهر من کرمانشاه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم
استاد نازنینم عمیق سرودی عمیق
لطفا تنها همانطور که قبلا عرض کردم سروده های نسبتا طوالانی را یکم انکارد نمائید فاصله سطر ها بعضا تریبت سطر بندی مخاطب را کمی استندبای مکثی می کند تا بگیرد!!
موفق و سربلند باشید