دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر فاطمه سالاریه (پرستو)
آخرین اشعار ناب فاطمه سالاریه (پرستو)
|
هرچی برات قصه میگم چرا تو خوابت نمیاد از درد و از غصه میگم گریه سراغتنمیاد
خیره شدی به چشم من نگات هنوز روبه منه اما دیگه چشمای تو پلکاتو هم نمی زنه
تو قاب این دقیقه ها تصویر ماتت و ببین بلند شو روبه روی من دوبارهلحظه ای بشین
مغلوب زخم غم نشو ، ای خفته ی بیدار من به کوریه چشمای شب،نفس بکش کنار من
نفس بکش تا ساعتها، دقیقه ها رو پس بدن ستاره های نیمه جون،با شب و سایه دس ندن
نفس بکش تا آینه ، تصویر ماهو رو کنه سفره ی هف سینسکوت ، شعرصدا رو بو کنه
اگه شبهای عاشقی ،قطره به قطره آب بشن چشمای نازآینه، اسیردست خواب بشن
اگه خروش هر نفس، تا ته باور نرسه بشکنه بغض آسمون،قصه به آخر نرسه
تو اما از عمق نفس رولحظه ها نفس بکش روصورت سیاه شب بلندشو باز ،قفس بکش
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.