سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        دل گویه ها شماره دو

        شعری از

        فاطمه سالاریه (پرستو)

        از دفتر دل نوشته ها و دل گویه ها نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۰۱:۳۷ شماره ثبت ۸۲۳۶۸
          بازدید : ۳۹۸   |    نظرات : ۲۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فاطمه سالاریه (پرستو)

        دل شیدای عاشق غروب زیبای زمستان را از
        فراسوی افق می نگریست
        چه پر تپش و چه با تأمل
        گویی تنهاتر از خویش است با معبودش
        تمام درها را بسته بود
        پنجره گویایی ترین نفس زیبای معصومانه اش را 
        در انعکاس یادآوری گذشته قفل کرد و چشمان پر فروغش
        لحظه ای مات به پنجره و ناگهان
        چند قطره ای اشک از فراز دیدگان و دردی که تا
        آخرین نفسها در سینه اش خواهد ماند
        رو برگردانید و غروب را نگریست
        حس تنهایی لحظه ای آرامش نگذاشته بود
        خدایش را به گونه ای التماس می کرد
        که دل سنگدل ترین خلایق نیز پریشان و حیران می مانست
        قلب تبدارش خسته از دیروز و گذشته شومش بود
        خلسه ای بر بدنش وارد گشت ، سست تر از قبل
        بروی زمین افتاد و دنیا را گردونه ای دوار دید و صدای
        کمک خواستن از معشوقش به هوا خواست
        کاش صدایش به صدایی رسد و تکان دهنده باشد
        غروب عکس زیباترین نسیم آشنایی ها بود و او
        خوب می دانست که تنهایی جزیی از اوست
        و به جز خدا کسی به درد بی دوایش نخواهد رسید
        زجه ای از فراز دل به لبهایش نواخت
        او دیگر خود را لایق زمین نمی دانست
        او خسته از آن بود که پای بر زمین گذارد
        نگاهی به آسمان انداخت و
        چشم هایش را بست.
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۲۰:۳۰
        غمگین و زیبا بود خندانک
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۰
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۰۶:۲۴
        درود بر شما خندانک
        دلنوشته پراحساسی بود خندانک خندانک خندانک

        شبم‌از نیمه گذشته است رفیقان مددی
        دل اسیرست به غم همچو غزالی به ددی
        به سحر کی رسد این پیکر بیمار و نحیف
        روح عاشق نپذیرد قفسی... کالبَدی... (م. فریاد)

        در پناه حق باشید خندانک
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۰
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۱:۳۹
        درود مهربانو
        زیبا نگاشتید
        مانا باشید به مهر
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۰
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۴۴
        درود بانو
        مانا باشید
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۰
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان
        ارسال پاسخ
        مهدی سالوند (مهدی)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۵:۲۰
        درود بر شما
        دلنوشته ایست دلنشین
        خندانک خندانک خندانک
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۱
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۴۵
        سلام :
        عرض ادب بانو
        درود بر شما ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . خندانک
        دفترِ گل واژه درطوفانِ باد از دست رفت
        با ورود لشکرِ غـم شعرِ شاد از دست رفت

        کشورِجم را سراسر جهل و بدبختی گرفت
        بستر اندیشه درعلم و سواد از دست رفت

        از همان روزی کـه آقـایِ ریا شـد شیخ شهر
        در میـان نـوجـوانان اعتـقاد از دسـت رفت

        بس کـه بــر منبـر بگـویـد از جهـان آخـرت
        معنی آسایش ِ بعد از معــاد از دست رفت -------علی قیصری
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۱
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان
        ارسال پاسخ
        مینا مرادی(ققنوس)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۸:۰۳
        درود مهربانو
        زیبا نگاشتید
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۱
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان
        ارسال پاسخ
        شریف شریفیان
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۹:۳۳
        درود خندانک خندانک خندانک
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۱
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۰۱:۳۴
        درود بر شما بانوی گرامی
        دلنوشته ی زیبایی بود
        خندانک خندانک خندانک
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۱
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان
        ارسال پاسخ
        فروغ فرشیدفر
        سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۰۲:۴۳
        او دیگر خود را لایق زمین نمی دانست.
        او خسته از آن بود که پای بر زمین گذارد.
        نگاهی به آسمان انداخت و.
        چشم هایش را بست.
        👏👏👏
        بسیار زیبا بود پرستو بانو🌹🌹🌹🌹
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۱
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان
        ارسال پاسخ
        امیر علی علیزاده ( الف سکوت)
        سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۱۳:۴۳
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۱
        درود بر شما

        ممنون از حضورتان
        ارسال پاسخ
        محمد سطوت (م سطوت)
        جمعه ۱ فروردين ۱۳۹۹ ۰۹:۲۲
        خندانک خندانک خندانک
        درود
        دلنوشته عارفانه ای بود
        خندانک خندانک خندانک
        تقدیمتان
        قلب می تپد
        سازش را میزند
        بی تفاوت
        مغموم
        شاد
        به گاه عاشقی اما :..
        میداند که نمیداند
        مغموم بنوازد
        یا شاد
        اما میداند که میداند
        در این عرصه ی محض بلاتکلیفی ...
        نباید
        بی تفاوت
        بود (م سطوت)

        فاطمه سالاریه (پرستو)
        فاطمه سالاریه (پرستو)
        جمعه ۱۵ فروردين ۱۳۹۹ ۰۵:۵۳
        درود شاعر گرامی

        ممنون از حضورتان خندانک خندانک

        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8