پنجشنبه ۱ آذر
بنده ی مغفور باش شعری از رضا حیدری نیا
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۱ شهريور ۱۳۹۰ ۱۶:۴۸ شماره ثبت ۴۸۹۲
بازدید : ۸۸۰ | نظرات : ۲۲
|
آخرین اشعار ناب رضا حیدری نیا
|
خیز و ز غم دور باش ،جلوه ای از نور باش وصله ی دل باش و باز ، با همه کس جور باش
دل بستان از رخش ، از نظر فرخش حرمت دل را بدان ، عاشق و مغرور باش
کار نیازش بنه ، وصلت و آزش بنه جلوه ی بی آز بین ، بی غم و مسرور باش
از لب شیرین لبان ،دل به دمی وارهان این خـُم و آن خـُم بنه ، در رگ انگور باش
نقش غم بی بیان ، در غزلی کن عیان شور دلت را ببین ، شاعر این شور باش
دل چو کِشد سوی خویش ، با خم ابروی خویش بر همه جز او بمیر ،مرده وُ در گور باش
همچو نگین مشتری ، نیست بر انگشتری پس چو نگین جلوه ی حلقه ی منصور باش
دیده فکن بر وضوح ، نیست تو را عمر نوح چون که سلیمان نئی ، حداقل مور باش
خسرو شدی گر شبی ، در بر شیرین لبی غره مشو ، آگه از تیشه ی پر زور باش
هرزه علف شد وجین ، شور به دل شد عجین مست چو من دور از این ، حالت مخمور باش
نیست چو دل در برش ، خاک جهان بر سرش قرب چو مقدور نیست، دلشده از دور باش
ریشه ی غم آز توست ، کوک نه با ساز توست سوی رضا خانه کن ، بنده ی مغفور باش
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.