مجسمه ای نیمه تمام...اما استادانه!
چشم هایم را بسته اند
قلمم،انگشتانم،دستهایم
بین من و ای کاش هایم
اینجاست هوا کمی دلگیر می شود
تاب آوردن و هیچ کس
چقدر دلم تمام می شود
مثل مجسمه ای نیمه تمام
اما استادانه!
چه ها باشیم و چه ها نباشیم
با زبانم،لب های دوخته ام
سلامم کن تا بدانم
چه اشتباهی است
انتظار پاسخ گفتن به سلام هایم
عاقلانه ترین کار سکوت است
فراموش کردن
گرانبها ترین هدیه ای است برای
فراموش کردن
بی تو من خودم را خط خطی می کنم
صد اشتباه نبود و صد اشتباه بود را
دوباره می نویسم و باز پاک می کنم
چند برگ دارد مگر دفتر خاطرات
خاطراتش متقاعدت می کند آخر
بهشت حتما جای دیگریست
و باران هم زیباتر.....
با خنده های منطقی
در پایان شب جهانیان
دوباره می خندیم
اما نه مثل...خنده های دیروز
اشک تو می افتد
بر صورت من
مثل یک آسمان
با ستاره تو
انگار کسی راه می رود
بر سقف آسمان
بی چتر زیر باران!
شرط می بندم
زندگی چیز ساده ای است
بی هیچ بهانه ای برای ناسازگاری
بی ادعاییم و بی ادعایی هم اما
خودش....کم ادعایی نیست!
پ.ن:
یکی از دوستان می گفت
بجز استاد فکری بقیه افراغ اندیشه را حتی نفهمیدن
و درک نکردن و سبکی است مختص به خودشان!..
اما بنیان گذار سبک می گوید:
این زبان سبک خاص خود را دارد و به هیچ کس شبیه نیست, من نیامدم شبیه این و آن بنویسم , من باید خودم و نوشته های خودم و تفکر و احساس خودم باشم و نه دیگران ؛ حتی در مقابل افراغ اندیشه دیگران.من هیچ کس نیستم الا خودم.هدف از افراغ اندیشه بیان این است که احساست مانند اثر انگشت متعلق به خود انسان است.به نظرم نباید سعی کنیم که مثل دیگران بنویسیم باید سعی کنیم زبان خاص خودمان را داشته باشیم.به جای اینکه اندیشه ای را که داری به ورطه ی فراموشی بسپاری آن را روی کاغذ یا هر چیز دیگری بیان میکنی یا افراغ میکنی."
بداهه ترین افراغ تقدیم خودت استاد
ای دل خسته
هر غروبی
مام تقدیر
در انتظار
وطن خورشید
در آسمان عمر است
☀☀☀☀☀☀☀☀☀☀☀☀☀☀
تیرماه 95 - علی غلامی
شهر من کرمانشاه
هر کدام می توانیم حادثه ای تکرار ناپذیر باشیم بسم الله بفرمایید خود باشیم نه خود بین! حتی اگر امروز خواننده ای نداشته باشیم و و در اذهانی موقتا نامفهوم رقم بخوریم!
تاریخ ثابت کرده و مشابه انرا نیز بسیار دیدم که ابتدا جنگ حضور و قبولیت در حیطه زمانی خود بودند و داشتند شاعرانی که هم اکنون بسیار ی از کار اموزان و اماتور ها به انها دلبستند و اساتید از روش و گفتار منحصر بفردشان به دانش طلبان می اموزند.
افراغ اندیشه از روزی پا به عرصه وجود گذشت چیزی از عمرش نگذشته و هنوز مشغول پرورش ا ندیشه شعری خود است تا اندام شعرش!
و کلی خوشبختانه و الحمدالله در این فاصله زمانی کوتاه جا باز کرده و در افکار و اندیشه و دل صاحب نظران حداقل خراشی برای دیوار احساس و فکرشان حک نموده
لذا در تعریف شعر در افراغ اندیشه این گونه بیان نمودیم
شعر جنینی در حال رشد و تکامل و ادراک جهان بینی ست.
موفق در خوبی و احسان و افراغ اندیشه باشید.