سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        خواهش از عشق

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۰ تير ۱۳۹۵ ۱۰:۰۸ شماره ثبت ۴۸۵۴۰
          بازدید : ۲۹۶   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        خواهش از عشق
         
        بیا ای عشق با دل گفتگو کن
        در و دیوار دل را شستشو کن
         
        زاعجاز خودت باروح معشوق
        بیک لحظه جهانی زیر رو کن
         
        دلم تسخیر کردی آفرین باد
        رخ معشوق را هردم تو بو کن
         
        زاشکم شاهدی مهتاب دارم
        تو هم فکری به بغضم در گلو کن
         
        تمام آرزویم وصل معشوق
        بیا یک دم تو هم این آرزو کن
         
        دلم خواهد که معشوقم ببینم
        بیا با من تو بیشتر جستجو کن
         
        نکردم در وصالش داد ، بیداد
        اگر لازم بُوَد تو های ، هو کن
         
        مواجه گشته ام بامکر و حیله
        مدد کن مکر از دل رُفت ، رو کن
         
        که لیلا باشدش یک بنده او
        تمنّایم مرا مجنون او کن
         
        بیادش گوشه ای تنها نشستم
        بیا بامن در این گوشه تو خو کن
         
        برار (گمنام) ناله از دلت چند
        زنالیدن تو کسب آبرو کن
        یکشنبه بیستم تیر ماه نود پنج
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۵۵
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۵ ۱۴:۵۲
        درود استاد عزیز
        بسیار شورانگیز و زیباست خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۵ ۱۵:۳۶
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        زیبا بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۵ ۰۴:۵۵
        با درود استاد بسیار عالی
        یونسی یونس
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۵ ۱۰:۵۳
        عرض ادب و احترام
        بسیار موزون و گوشنواز بود

        احسنت و لذت بردم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۵ ۱۹:۵۸
        درود بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        همایون فتاح(رند)
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۵ ۲۰:۳۳
        دلداده این غزل شدستم خندانک خندانک خندانک
        عبدالله حمودزاده
        دوشنبه ۲۱ تير ۱۳۹۵ ۲۱:۱۳
        بسیار زیبا استاد خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        سه شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۵ ۱۵:۰۲
        درود بر شما
        زیبا و دلنواز می سرایید

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4