همیشه انتظار می خواهد...

دروود بر دوستان عزیزم که شعر من رو میخوانید
اشتباه تایپی رخ داده که میتونه معنی رو عوض کنه
واژه ضجه صحیح است نه زجه
بعد از پایان انتشار حتما ویرایش خواهد شد

سلام بر شاعر گرامی
غزل زیبا و بکری بود . دوست داشتمش . یکم ویرایش لازم داره که شعرتون بهتر بشه :



همیشه انتظار میخواهد...



دلــــم گـرفته، فـــقط  انــــتـحار می خواهد(سیزده هجا ،آفرین )



ســری برای جــــنون  بی قرار می خواهد(وزن درسته، قافیه خوب پرداخت نشده ‌.معمولا دل بی قراری می کنه .بعد هم مطلع غزل عالی بود و خواننده کنجکاو میشه چرا طرف می خواد خودکشی کنه ولی مصرع دوم تو ذوقش می خوره .)



ازاین ســــــلوکِ تـــمدن به ســـوی آینـــده
(چهارده هجا )


فقــــط هبوط خودش را به غـار،می خواهد( سیزده هجا )



تـــبر به دســـت درختان باغ افــــتاده است( چهارده هجا،است را حذف کنید )



برای قــــتل خــودش،اعــــتبار می خواهد( سیزده هجا )



در ایـــن میـانه کسی از تبار یک مـنجی...( چهارده هجا ،این و یک اضافه است و برای پر کردن وزن آمده است )



به نام\"عشــق\"...دلـش مهر یار می خواهد( دوازده هجا )



و عشق خیره به چشمان سردِ  یک مجنون( سیزده هجا )



که بــغضِ مـمتد و زجه ی زار می خواهد(سیزده هجا )



دلـــش پراسـت ؛اگــــر شاعـرانه می گرید( سیزده هجا )



دوباره دسـت قـلم \"چـوب دار\" می خواهد( سیزده هجا )



قــــسم به این هـــمه آشفـــــتگی؛ نمی میرد( نمی میرد معنی درستی نداره مجهوله .کی نمی میرد غزل ؟ چرا ؟
چون انتظار میکشه ؟ ! به نظرم بهتر بود می گفتین قسم به این همه آشفتگی شاعرها. چهارده هجا )



غزل همــــیشه کــمی انـتظــار می خواهد( سیزده هجا )

□□□

شـب است و بین هیاهوی گنگ این پایــیز( چهارده هجا ،آوردن کلمه این برای پر کردن وزن است اگر برداشته شود بهتر است وزن هم روان است )



کــــسی دوباره دلـــش یک بهار میخواهد(سیزده هجا،واژه یک فقط برای پر کردن وزن آمده است و بودن و نبودنش فرقی ندارد )
تعداد هجاها را برایتان نوشتم تا بدانید چقدر وزنتان متغیر است . البته تا وقتی شعر روان باشد ،اشکالی ایجاد نمی کند . از یک و این به وفور استفاده کرده اید که حشو است و نازیبا .
در کل غزل خوبی بود .
موفقیت شما آرزوی قلبی منست .

سلام مجدد
اگه دوست ندارید شعرتون نقد بشه اشکالی نداره می تونید گزینه نقد رو غیر فعال کنید یا منو تو لیست سیاه بگذارید تا به نقد نما بودن متهم نشوم .
اشاره می کنم به شعر خانم باباخانی و نوشتار جنابعالی
بعد می گویند چرا نقد نیست و نقد کمه ؟؟!
این رو بدونید کسی که شعرتون رو نقد میکنه هیچ دشمنی با شما نداره .شاید از نظر شاعر نقدش اشتباه باشه ولی نظرش رو گفته می تونه شاعر قبول کنه یا اینکه نه !!!

در مورد اون مصرع هم راحت میشه این و یک را برداشت فقط کمی حوصله می خواد

که در میانه یکی از تبارمنجی بود
که در میانه کسی از تبار منجی گفت
و....
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال

سلام
بسیار عالی بود
ا/زاین/ ســـــ/ـلو/کِ /تـــ/مد/ن/ به /ســـو/ی /آ/ینـ/ــده


ف/قــــط/ ه/بو/ط/ خو/دش/ را/ به/ غـار/،می/ خوا/هد
اشکال این دو تقطیع چیست؟

عرض ادب و احترام جناب توکلی ارجمند
چون در خواست نظر فرمودید عرض میکنم
اما نقد نیست فقط محاوره ی نوشتاریست که گاهی نمیتوان مقصود اصلی را بیان کرد .
منتقد صاحب قلم را بر سر علم اورد ....یونس
..................................................
وزن ناموزنست ....
قبل از هر چیز میپردازیم به اوزان غزل
همانطوریکه فرمودید :
مفاعلن / فعلاتن / مفاعلن / فع لن
در تقطیع انچه تلفظ میشود معتبرست نه مکتوب
البته اطلاع دارید منتها برای یاداوری خودم.
..................................................
دلــــم گـرفته، فـــقط انــــتـحار می خواهد
دِ لم گِ رف /تِ فَ قَ طن / تِ حا ر می / خواهد
اگر (الف انتحار ) قبل از حرف ساکن و کشیده می امد
حق با شما بود و (الف ساقط) نمیشد . حتی در تلفظ خیلی روان (الف )از گذر گاه هوا از گلو خارج نمیشود .
پس دراینصورت :
دِ لم گِ رف /تِ فَ قَ طن / تِ حا ر می / خواهد
مفاعلن / کاربرد ندارد/ مفاعلن / فع لن
.......................نکته ی بعدی....................
فقــــط هبوط خودش را به غـار،می خواهد
فَ قط ه بو / طِ خو دش را / بِ غا ر می / خواهد
مفاعلن / مفاعیلن / مفاعلن / فع لن
این با وزن شعر شما مغایرت دارد .
چون (خو ) یک هجای بلند است . چون خو +دش یک واژه است
واو ) بیان حرکت است که در تقطیع ساقط است
مانند : تو / چو دو وووووو هجای کوتاه محسوب میشود .
و اگر و ( واو عطف ) مصوتهای بلند قرار میگرفت از تقطیع
ساقط میشد .
بهمین دو نکته بسنده میکنم .
البته : من هنوز اندر خم یک نقطه ام .

نظرات گرانبار شما را با ادله محکم میپذیرم .

درود بر جناب توکلی عزیز
غزلی سروده اید زیبا و دلنشین و البته صحیح هم از نظر علم عروض \" چنانکه خودتان نیز اشار کرده اید \" و هم از نظر مصداق و معنا .
به قول یکی از دوستان شاعر \" هر کس دو صفحه عروض خوانده باشد \" می داند که وزن شعرتان صحیح است و هیچ خللی در آن نیست . تعجبم در این است چرا کسانی که در \" مسند استادی \" هستند و قرار است این علم را به دیگران بیاموزند ، بدون استناد و دلیل فقط ایراد بنی اسرائیلی می گیرند از اشعار صحیح شاید خودشان هنوز یاد نگرفته اند که بخواهند یاد هم بدهند ؟ نمی دانم
بگذریم . ندای درونی تان از بیت بیت این غزل شنیده می شود . فریادی که شاید در گلوی بسیاری از انسان ها خفه می شود و بیرون نمی آید ولی شما آن را به نظم کشیده اید . مصداق صحبتم را در این بیت زیبایتان خلاصه می کنم .
تـــبر به دســـت درختان باغ افــــتاده است
برای قــــتل خــودش،اعــــتبار می خواهد
خوش بسرایی دمتان گرم
عزت زیاد

دلم گرفته فقط انتحار میخواهد....
سزی برای جنون بی قرار میخواهد

حقیقتا که شروعی انتحاری دارد این شعر،بسیار محکم ضربه میزند به خواننده.
کاربرد واژگان به جا،تشبیهات با وجه شبه های قوی وانسجام معنای افقی و عمودی ابیات کاملا استادانه است.
چیزی جز تحسین ندارم بگویم.