پنجشنبه ۸ آذر
شوخی با حضرت حافظ شعری از محمد علی سلیمانی مقدم
از دفتر طنز نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۱۲ شماره ثبت ۴۷۶۴۲
بازدید : ۶۱۱ | نظرات : ۵۵
|
دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم
|
شوخی با حضرت حافظ
«يوسف گم گشته بازآيد به کنعان غم مخور»
زيره ها را پس فرستادم به کرمان غم مخور
"اي دل غمديده حالت به شود دل بد مکن"
جاي بي اِم وِ ، سواری گر به پيکان غم مخور
"گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن"
مي رسد بهرِ تو بارانِ فراوان غم مخور
"دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت"
باش فکرِ سيبک و ميزانِ فرمان غم مخور
"هان مشو نوميد چون واقف نهاي از سر غيب"
پشتِ آن پرده نباشد چيزِ پنهان غم مخور
"اي دل ار سيلِ فنا بنياد هستي بر کند»
زود مي پر داخلِ يک دانه فنجان غم مخور
"در بيابان گر به شوق کعبه خواهي زد قدم"
رو قدم زن، لیک بهرِ دین و ایمان غم مخور
"گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعيد"
تا بوَد در دستِ تو چاقوي زنجان غم مخور
"حالِ ما در فُرقتِ جانان و ابرام رقيب"
گشته چون مرغي درُسته در فسنجان غم مخور
"حافظا در کنج فقر و خلوت شبهاي تار"
تا بوَد شامت به تنهايي بادنجان غم مخور
سليماني مقدم" تنها"
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.