سه شنبه ۱۶ بهمن
خدای رحمت شعری از مهدی حریفی
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۲۱:۰۸ شماره ثبت ۴۷۳۵۷
بازدید : ۶۲۵ | نظرات : ۳۸
|
آخرین اشعار ناب مهدی حریفی
|
دیشب که تنت در بغل رقیب من بود
تا صبح دلم در کف دستان خدا بود
هی سوختم و ساختم و آه کشیدم
می خوردم و م س ت کردم و فریاد کشیدم
گاهی به هوایت در خیابان
از عشق تو خیس
زیر باران
با یاد تو راهی بیابان
گاهی زده ام شانه به مویت
گاهی زده ام بوسه به رویت
گاهی که به گونه ات رسیدم
از عطر خوشت دولب گزیدم
گاهی ز سر نیاز سیبی
بر شاخه ی ممنوعه کشیدم
خورشید نقاب شب دریده
این مستی خوب هم پریده
اماتو کنار من نبودی
تو در حرم خیال بودی
دیشب چه گذشت در کنارت
ویرانه شده یاد و خیالت
آشفته شده موی سیاهت
بیگانه شده چشم خمارت
دیشب که تو غرق عیش بودی
من تا به سحر هزار تکه
هی خوردم و بت ساختم و کفر کشیدم
اما به جز از مهر خدا هیچ ندیدم
تو غرق هوس گشتی و شهوت
من در بغل خدای رحمت
حالا تو بگو که گشته تنها
من یا تو که بوده ای تمنا؟
م.حریفی ۹۴/۸/۱۳
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.