سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        چشم عشق...

        شعری از

        علی غلامی

        از دفتر غرور پاییز نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۳۲ شماره ثبت ۴۷۲۶۶
          بازدید : ۷۹۶   |    نظرات : ۶۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        چشم عشق...خندانک
         
        دفترچه خاطرات
        هنوز هم پر است
        از قرار من
        باصدای تو
        گل سرخی که....
        می خواهم ات که بمانی
        پر یا پوچ
        اگر بمانم،....
        با تو پرواز خواهم کرد
        و چنین شد؛
        قرار گل سرخ
        بی چاره
        آری،اگر...
        چشم غروب
        رنگ عشق...
        آخر قصه!
        ...
        ..
        پس از تو
        پنجره ها را به روی بهار می بندم
        تا نگاه می کنی...
        وقت رفتن است!
         
        ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨خندانکخندانک
         
        شب.....
        بی نهایت کوتاهی است
        قانون گریز
        پر از منطق هایی مسئول!
        تا دست می دهیم
        آن یکی پا می دهد
        پاهایی که باید با آن دوید
        دست را دادیم و رفت
        پا نگرفته می شویم
        بی دست و پا!
         
        🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇خندانکخندانک
         
        دل اگر دیدنی بود
        چتر بردارید
        بال های بادی خروشان
        بر باد دهنده تمام آرامش دریاست!
        گریه های بی صدای دریا
        طعنه موج نیست
        به خاموش باریدن از بهاری گم
        خون دل خوردن تا همیشه
        مرغ دلتنگ را اسیر خون
        سیراب انتظار قاصدک نمی کند
        بهار پاییزی است
        محکوم به عاشقی تا برسد
        به هزار لالایی دوباره پاییز!
        سوی چیره شدن بر سبزی خود
        آیا در برابر زندگی ایستادن است...
        یا برای زندگی!؟
        ...
        ..
        حقیقت من تو هستی
        حقیقت تو من،.....
        پس حقیقت ما کجاست!؟
        اگر بهشت بالاتر از دنیا باشد
        بهترین فضیلت دنیا....
        باید همین باشد که هست
        هزار لغت مانده بر دهان شب
        برای حرافی روز!
        پ.نخندانک
        اول اینکه سه هفته غیبت می شود سه سروده....و بعد...
        یکی از بزرگان می فرماید؛
        غفلت اول ما این است که؛
        به نعمت توجه نمی کنیم
        نعمت جوانی را جز بعد از پیر شدن درست تشخیص نمی دهیم
        نعمت امنیت را جز بعد از دچار شدن به ناامنی نمی فهمیم....خندانکخندانک
        خرداد 95 - شهر من کرمانشاهخندانک
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۲۳:۵۳
        حضرت استاد و دوست و هنرمند همتبارم استاد غلامی گرامی مرحبا دارید برای خلق این همه معنای ژرف و زیبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        برای شما و قلمتان ارزوی موفقیت از ایز دمنان خواهانم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۱۲
        شازده کوچولو حرفش را ادامه داد و گفت: \" شما گل های زیبایی هستید ، اما درونتان
        خالی است. هیچ کس نمی تواند برای شما بمیرد. البته یک رهگذر معمولی ممکن است گل
        مرا هم ، گلی مثل همه ی شما به حساب آورد. ولی گلِ من به تنهایی بهتـــــر از همه ی
        شماست. چون که فقط من به او آب داده ام؛ او را زیر حباب گذاشته ام، من فقط برای او
        دیواره ساخته ام، من فقط به خاطر او کرم ها را کشته ام ( البته به جز دو سه تا که
        گذاشتیم تا پروانه بشوند). . .چون که فقط من به شکایت های او و خودستایی هایش و
        گاهی هم به سکوت او گوش داده ام ... آخر او گل سرخ من است...
        .
        با درودی دوباره ....وقتی شعر اولتان را خواندم بیاد این بند از داستان شاهزاده کوچولو وگل سرخش افتادم....احساسم اینست اکثرا شاهزاده کوچولوهایی هستیم که در قلب خود گل سرخ هایی داریم که با تمام گلهای دنیا فرق می کنند ومی خواهیم که بمانند برایمان بهر شکلی وقیمتی واگر روزی از دستشان بدهیم دیگر پنجره دلمان بسته می شود بروی هرچه گل است ...زیبایی ست وووووبهار است!البته که برداشت شخصیم بود از این سروده ی ژرف شما خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۰۴:۲۷
        با تو پرواز خواهم کرد


        و چنین شد؛.............سروده اولتان را بیشتر پسندیدم ...درودبرشما خندانک

        دستتون هم درد نکنه که جریمه غیبتهایتان را نقدا پرداختید خندانک
        برمی گردم برای نقد اگر عمری بود....
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۵۳
        تا دست می دهیم


        آن یکی پا می دهد


        پاهایی که باید با آن دوید


        دست را دادیم و رفت


        پا نگرفته می شویم


        بی دست و پا!

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود استاد
        زیبا وتاثیرگذاربود
        آفرین خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۲۷
        درود گرامی
        بسیار زیبا و موثر
        پر معنی خندانک خندانک
        عليرضا حكيم
        يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۲۱:۱۰
        درود جناب غلامی
        اشعار خوبی بودند موفق باشید
        صفیه پاپی
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۰۵:۴۴
        ............. خندانک خندانک خندانک ...................
        درود برادر فرهیخته ام خندانک
        اگر اشتباه نکنم قرار در شعر اول به معنای آرامش به کار رفته نه به معنای وعده .با نظر بانو رحیم زاده ی عزیز موافقم :سروده ی اول بسیااار زیباااا ست ...و اما...
        . اول گله کنم که چرا سروده های ارسالیتان برای پست مسابقه را حذف کردید!؟
        گمانم سه یا چهار اثر بسیااار زیبااا بودند...
        ............ خندانک خندانک خندانک ....................
        هدیه به اهالی خوب شعرناب:

        پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را به تصویر بکشد.نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در چمن می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، پرندهو قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. ...
        اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
        تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند.
        این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید.آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان ، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود.
        پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است!!!
        یادمان باشد:
        آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل و بدون کار سخت یافت شود ، بلکه معنای حقیقی آرامش این است که هنگامیکه شرایط سختی بر ما می گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود...
        مجنون ملایری
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۰۰
        با سلام استاد بسیار عالی موفق باشی
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۲۱
        یادم نیست شاید هم باشد ولی این عاشقانه اول را تا حالا اینچنین از شما نخوانده بودم
        بسیار زیبا بود و من با اطمینان بدانید روزی یکبار حتما خواهم خواند.
        این قسمت را بدلم چنگ انداختید
        ((((می خواهم ات که بمانی


        پر یا پوچ)))))) خندانک
        در مورد سروده دوم و سوم باز هم باید بخوانم
        خودتان میدانید استاد عزیزم نمیخواهم از سرودهایتان اسان بگذرم
        فعلا فقط باید بخوانم
        .......
        پا نگرفته می شویم


        بی دست و پا!
        ......
        من ذر این سروده نوعی شکست دیدم در روابط به صورت کلی
        نوعی گله بود بسیار زیبا از رندانه دلالان دهر و برایم به یکباره از ابی عشق وارد سیاه درد شدن نوعی جکوزی سرد و گرم بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        مهدی حریفی
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۲۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما بزرگوار...مرحبا...مانا باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۵۳
        درودها دوست فرهیخته واندیشمندم .
        بهره بردم وحظ وافر . برقرار باشید .

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۵۶
        سلام ودورد استاد عزیز
        گرچه به زحمت بایک نت لاک پشتی اونم با گوشی بدون وای فای صفحاتوباز میکنم اما خوشحال دوباره بعد مدتی کم سعادتی از صفحه ی زیبای شما بی نصیب نماندم
        قلمتان همواره سبز
        بهره میبرم ومی آموزم🌹🌹🌹
        نیره ناصری نسب
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۶:۵۶
        درود بر استاد بزرگوار جناب غلامی گرامی

        شاید دیر شده باشد ولی همچنان در امروزم ، نه دیروز نه فردا

        انتخاب سروده های شما برایم سخت بود برای گزینش
        و هر سه عالی خندانک
        رهگذر خاطراتم همین یک بال است از ورق های پر شدن تو
        خندانک
        پیروز باشید استاد گرانقدر خندانک خندانک خندانک
        الهه نصیری زاده (وفا)
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۲۱:۲۰
        سلام و درود

        بسیار عاااااااالی بود
        هرکدام به نوعی زیبا و خواندنی

        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
        جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۴۰
        سلام بزرگوار
        زيبا بود
        وحید کاظمی
        جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۰۲
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر استاد و دوست عزیزم علی آقای گل و دوست داشتنی
        بسیار عالی و خواندنی قلم زدی
        ممنونم ازت
        لذت بردم
        خندانک خندانک خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۲۴
        درود بر دوست همتبار بزرگ مهرم بسیار عالی دست خوش
        آرش غفاری درویش(منتظر)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۰۵
        کـجـا الـوان نـعـمـت زیـن بـسـاط آسـان شـود پـیدا
        کــه آدم ازبــهـشـت آیـد بـرون تـا نـان شـود پـیـدا
        تــمــیــز لــذت دنــیـا هـم آسـان نـیـسـت ای غـافـل
        چـوطـفلان خون‌خوری یک‌عمر تادندان شودپیدا
        سـحـرتـا شـام بـایـد تـک زدن چـون آفـتاب اینجا
        که خشکاری به چشم حرص این انبان شود پیدا
        سـحـاب‌کـشـت مـا صـد ره شـکـافد چشم‌گریانش
        کـه‌گـنـدم یـک تـبـسـم بـا لـب خـنـدان شود پیدا
        تـــلــاش مــوج درگــوهــر شــدن امــیــد آن دارد
        کــه‌گـرد سـاحـلـی زبـن بـحـر بـی‌پـایـان شـود پـیـدا
        جـنـون هـم جـهـدها بایدکه دامانش به چنگ افتد
        دری صــد پـیـرهـن تـا پـیـکـر عـریـان شـود پـیـدا
        عـیـوب آیـد بـرون تـاگـل‌کـنـد حـسـن‌کـمـال اینجا
        کــلــف بــی‌پــرده‌گــردد تــا مــه تـابـان شـود پـیـدا
        پــریــشــان اســت از بــی‌الــتـفـاتـی‌، سـبـحـهٔ الـفـت
        ز دل بــســتــن مـگـر جـمـعـیـت بـاران شـود پـیـدا
        امـان خـواه ازگـزنـد خـلـق درگـرم اخـتـلـاطـی‌ها
        کـه عـقـرب بـیـشـتـر در فـصـل تـابـستان شود پیدا
        بــنــای وحــشــت ایـن کـهـنـه مـنـزل عـبـرتـی دارد
        کـه صـاحـبـخـانـه‌گـر پـیـدا شـود مـهـمان شود پیدا
        زپـیـدایـی بـه نـام مـحـض چـون عـنـقـا قـنـاعـت‌کن
        فـراغ ایـنـجـاکـسـی داردکـزیـن عـنـوان شود پیدا
        چـوصـبـح آن بـه که‌گم‌باشد نفس درگرد معدومی
        وگــر پــیـدا تـوانـد گـشـت بـال‌افـشـان شـود پـیـدا
        دریـن صـحـرا بـه وضـع خـضـر بـایـد زنـدگی‌کردن
        نـگـردد گـم کـسـی کـز مـردمـان پـنهان شود پیدا
        حــریــف‌گــوهــر نــایــاب نــبــود ســعـی غـواصـان
        مــگــر ایـن کـام دل از هـمـت مـردان شـود پـیـدا
        خـیـالـات پـری بـی‌شـیـشـه نـقـش طـاق نـسیان‌کن
        مـحـال است‌اینکه‌هرجاجسم‌گم شدجان شودپیدا
        تــمــاشـاگـاه عـبـرت پـا بـه دامـن سـیـر مـی‌خـواهـد
        نــگــه مـی‌بـایـد ایـنـجـا تـوام مـژگـان شـود پـیـدا
        ردیــف بــار دنــیــا رنــج عــقــبــا ســاخــتـن بـیـدل
        زگــاو و خــر نــمــی‌آیــد مــگـر انـسـان شـود پـیـدا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سمانه هروی
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۹
        حقیقت من تو هستی
        حقیقت تو من
        پس حقیقت ما کجاست؟

        درودها
        خندانک خندانک خندانک
        پگاه بنوان
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۳۵
        شب....
        این را بیشتر دوست داشتم
        آرمین اسدزاد (الف)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۴۰
        دست را دادیم و رفت


        پا نگرفته می شویم


        بی دست و پا!


        درود به دوست فرهیخته ام خندانک خندانک خندانک
        3 سروده و 3 دریچه به 3 دنیا پر از معنا خندانک خندانک خندانک
        علی غلامی عزیز گرچه دورم اما از نزدیک پیگیر گلواژه هایت هستم خندانک
        زهرا ضیایی(روح الغزل)
        شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ ۱۹:۳۵
        احسنت
        چه حس وحال عجیبی
        زیبا وتاثیر گذار
        بودند
        درودتان باد
        خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۰۴
        آفرین ها استاد غلامی
        خندانک خندانک خندانک
        الهه نصیری زاده (وفا)
        دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۱۸
        سلام دوست خوبم

        خیلی زیبا بود

        بسیار لذت بردم
        صابرخوشبین صفت
        دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۱۰
        درودها
        عالی بود.
        خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۱۷
        درود استاد گرامی
        بسیار زیبا سرودید
        بند بند کلام نابتان به دل نشست...
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5