سه شنبه ۴ دی
هدیه جن زده شعری از علی غلامی
از دفتر غرور پاییز نوع شعر افراغ اندیشه
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۸:۵۸ شماره ثبت ۴۶۸۵۰
بازدید : ۱۴۱۲ | نظرات : ۹۱
|
آخرین اشعار ناب علی غلامی
|
هدیه جن زده
به دنبال آن الهام می گردم
که دل آنجا باشد
شب دل....
گوش نمی گیرد
نامه را او کرده آغاز
در دست من...تاس اختیار
هدیه جن زده ای است
مثل قفسی درباز!
🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌
شکوهمندترین سوگند
جاه طلبی پاکی ها....
بیگناهی و پاکدامنی است
تجلیلی است با شور و ذوق
بکارت عظمت
هزار تیشه فرهاد
خاموش در کوه بیستون
🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌
در شبی که آرزوها
قافیه سازی می کنند
من هم باید ردیف تو باشم
شاید این قافیه بیاید
و شعر تمام....
تا من شروع نشوم دوباره
در یک شعر ناتمام!
پ.ن:
هیچی......
اردیبهشت 95 – شهر من کرمانشاه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ازمیان این سه سروده شما سروده اول در مفاهیم بگمانم تازه تر و حرف بیشتری برای گفتن داشت...با این تصور برداشت شخصیم را خدمتتان عرضه می نمایم که تا چه اندازه به اصل شعر نزدیک شدم یا شاید هم دور ...بهرحال خدارا شکر فعلا فرصتی هست برای نوشتن...وعذر خواهم که اگر به بیراهه هم .........
تاس :تاس یا طاس جسمی مکعبشکل است که در انواع بازیها از آن استفاده میشود.
طاس را معمولاً از پلاستیک، چوب، سنگ یا سنگ قیمتی درست میکنند و در هر پهلوی آن یکی از شمارههای 1 تا 6 را بصورت خالهایی فرورفته حک میکنند.
طاس را گاه به شکلهای دیگری غیر از مکعب هم درست میکنند.
اختیار یا ارادهٔ آزاد (یا به اشتباه آزادی اراده) (به انگلیسی: Free will) در انسانها، قدرت یا ظرفیت انتخاب بین گزینهها یا عمل در موقعیتهای خاص، مستقل از قیدهای طبیعی، اجتماعی یا الهی است.
وقتی میگویم «من برای چیدن آجرها بر روی میز دارای اراده هستم» منظورم این است که من قادرم در وضعیتی بهوش و حواسجمع آجرها را بردارم و روی هم بگذارم. وقتی فردی در وضعیت مستی یا خوابآلودگی شدید قرار دارد یا بیمار است اصطلاحاً میگوییم او در این شرایط ارادهی چندانی ندارد. منظورمان این است که او در این شرایط چندان توانی برای تصمیمگیری آگاهانه ندارد. میتوان اراده داشتن را «تواناییِ خواستن» نیز نامید.با کمک ویکی پدیا ....
حال ترکیب تاس اختیار...بگمانم می تواند گواهی بر اینکه شاعر از قدرت اختیار برخوردار است اما اینکه هدیه جن زده ایست(اشاره به توضیح این بخش توسط استاد پاپی عزیزم) وشبیه قفسی که در باز است اما نمی رود از این قفس بیرون (پرنده- دیوانه ویا....)...وابتدای شعر که بدنبال الهام ومنبعی می گردد که ریشه از دل برآمده وبرگیرد...
وخلاصه حال خوشی ست برای شاعری که در پی الهامی شبانه با دلی شنوا ودستی باز از قفسی برهد بسوی ...نمی دانم آن چه می خواهد...