سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        دردمشترک

        شعری از

        امیرحسین مقدم

        از دفتر ما صابر دردهای خویشیم نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۴۹ شماره ثبت ۴۶۷۲۸
          بازدید : ۸۸۲   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        دَرد مــشتــــــــــــــــــــــــرک

        سروده ترکیبی
        غزل ، مثنوی ، قطعه ، چهارپاره

        برای بهروز باغبان و آرشیو ناخوشیهایش٭



        السلام علیک یا مجنون ٭٭ ۱
        شاعر ِابن پریش بی قانون
        السلام علیک یا عاشق
        عاشق دختران ناموزون
        باغــبـان ِ درخـت ِ افـتـاده
        ساکن آبهای نامسکون
        دلت از دست دل ، دلاشوب است
        مثل امواج سرکش جیحون
        دل من هم از عاشقی سیر است
        میزند نان خشک خود در خون ۱۰
        خون قلبی که جان به جانان داد
        زنده است این زمانه با افیون

        این منم شاعری که دیوانست
        نیمه آباد و نیمه ویرانست

        من و تو درد مشترک داریم
        هر دو در دل کمی ترک داریم
        درد این روزگار لاکردار
        درد چرخیدن فلک داریم
        من و تو آرزوی پروازی
        روی پرهای قاصدک داریم ۲۰
        من و تو ظاهرا در اندیشه
        فکر دنیای بی کلک داریم
        من و تو توی کوه دانشگاه
        داغ سگ لرزه از کتک داریم
        من و تو بیخودی از این مردم
        انتظار کمی کمک داریم
        بی سبب نیست این که من یا تو
        هردوتامان به عشق شک داریم
        من و تو باغبان ، دو تا دست ِ
        خالی و خشک و بی نمک داریم ۳۰

        گفته بودی از عاشقی سیری
        با دلت ، مثل من ، تو درگیری

        گفته بودی دلت بهم خورده
        زندگی ، زهره از دلت برده

        گفته بودی که خُـلـق سگ داری
        شده ای مرد سگ پریشی که
        با جنایت روابطش خوب است
        نشئه ای ، نشئه از حشیشی که
        نکشیدی تو ، او کشیده تورا
        مثل تصویر ِ گاو ِ میشی که ۴۰
        ظاهرا بیش از اندازه می فهمد
        گاو ِ میش ِ روان پریشی که
        فلسفه پاره پاره اش کرده
        پاره ها را زده سریشی که
        سرهم تا، کند تمامش را
        مثل تصویر سال پیشی که
        سال پیشین هم این چنین بگذشت
        شده معیار ، طول ریشی که
        برده این نرد ِ نابسامان را
        با دو شش بعد ِ پنج و شیشی که ۵۰

        پشت هم روی تخته میریزد
        تاس میگیرد او در این بازی
        همه ی عمر ، دست ِ یک تاس است
        دست یک نرد باز ِ ناراضی
        هرچه با شعر ، دلبری کردیم
        بی ثمر بود ، این سیابازی
        هی غزل ، مثنوی ، قصیده ، فلان
        ساده یا اینکه طرح پیچازی
        تو زِ میدان ِ مین ِ مینایت
        من هم از یار شوخ شیرازی ۶۰

        هر دو مان عاشق دلی بودیم
        عشق هر دو کمی کثافت بود
        ما در اندیشه دوچشمانش
        او در اندیشه خیانت بود

        آری آری به گور بابای
        عشق این روزگار لاکردار
        کاش میشد به عشق راحت گفت
        برو دست از سر دلم بردار

        گفتی از درد و ناخوشی هامان
        رنگ خون در هوای دلهامان ۷۰
        گفتی از درد مینویسی تو
        در ناچار دین و دنیامان

        درد با جان ما هماورد است
        دل عاشق همیشه پر درد است
        درد را من چشیده ام بسیار
        درد ، زینت برای یک مرد است

        گفتی از رفتن پدر آری
        پدرم رفت و پشت من خم شد
        پدرم رفت و تازه فهمیدم
        نعمتی بود و از سرم کم شد ۸۰

        پدرم رفت و آسمان خشکید
        پدرم آدم نجــیـبـی بود
        مهربان مثل آب و آیینه
        آدم ظاهرا عجیبی بود

        حرف هایت چقدر همرنگ است
        رنگ غم با دلم هماهنگ است
        شاعر ، این روزها کلامــم هــم
        دست من نیست ، دست نیرنگ است

        الســلام علیــــک یا حیله
        السلام علیک یا نـیـرنگ ۹۰
        الســـــــــلام علیــک یا خائن
        روزگار عجیب و رنگارنگ

        گفتی از قصـــه قفس باما
        ماجرای قفس پر از درد است ** ۹۴
        قـفـســم نام زنـدگی دارد
        نفس زندگی چرا سرد است

        گورخرهای شعرتو خوبند
        گورهای زبان نفمهی که
        به خریشان تعهدی دارند
        بابت ماهیانه سهمی که ۱۰۰

        سر برج از خزانه میگیرند
        وبرایش چه ساده میمیرند !

        گفتی از اصل و فرع هر انسان
        دل خوش ای داری ای برادرجان ؟

        مرد این قصه غصه را دیده
        مثل یک گاو ماده ، زاییده ** ۱۰۶


        #امیرحسین_مقدم
        ۲۵ اُردیبهشت ۱۳۹۴


        ٭ اشاره به شعر آرشیو ناخوشی های من ، سروده بهروز باغبان از کتاب سگ نامه ، نشر شانی ، بهار۱۳۹۴.
        ٭٭ مصاریع ( ۱ ، ۹٤ و ۱۰۶ ) عینا از بهروز باغبان است.

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۴:۱۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        بسیارزیبا وتاثیرگذاربود
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۶:۵۶
        خندانک
        صفیه پاپی
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۰۲
        ........................... خندانک خندانک خندانک .............................
        من و تو درد مشترک داریم
        هر دو در دل کمی ترک داریم
        خندانک
        درودهاااا استاد مقدم عزیز خندانک

        اولین باری است چنین سروده ای از شما می خوانم
        جالب بود خندانک خندانک خندانک
        در پناه حق خندانک خندانک

        ............................. خندانک خندانک خندانک ............................
        تقدیم به اهالی خوب شعر ناب:

        مرد و زن نشسته اند دور ِ سفره . مرد قاشقش را زودتر فرو می برد توی كاسه سوپ و زودتر می چشد طعم غذا را و زودتر می فهمد كه دستپخت همسرش بی نمك است و اما زن چشم دوخته به او تا مُهر تایید آشپزی اش را از چشم های مردش بخواند و مرد كه قاعده را خوب بلد است، لبخندی می زند و می گوید : \"چقدر تشنه ام !\"
        زن بی معطلی بلند می شود و برای رساندن لیوانی آب به آشپزخانه می رود . سوراخ های نمكدان سر ِ سفره بسته است و به زحمت باز می شوند و تا رسیدن ِ آب فقط به اندازه پاشیدن ِ نمك توی كاسه زن فرصت هست برای مرد.
        زن با لیوانی آب و لبخندی روی صورت برمی گردد و می نشیند . مرد تشكر می كند، صدایش را صاف می كند و می گوید : \" می دونستی كتاب های آشپزی رو باید از روی دستای تو بنویسن ؟ \"
        و سوپ بی نمكش را می خورد ؛ با رضایت
        و زن سوپ با نمكش را می خورد ؛ با لبخند!
        خندانک
        مهدی رفوگر
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۸:۰۳
        درود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        من و تو درد مشترک داریم
        هر دو در دل کمی ترک داریم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        همایون فتاح(رند)
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۰:۰۸
        جانهاهمه شیفته ی سرودت خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۵:۰۶
        خندانک خندانک خندانک
        آفرین
        نیره ناصری نسب
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۶:۳۱
        درود استاد بزرگوار

        عالی سرودید مرحبا
        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
        سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
        دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۱۰
        سلام بزرگوار
        جالب و عالي بود
        امیرحسین مقدم
        سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۲۷
        سپاسگزار مهرمانای یکان یکان شما نازنینانم
        مهرتان مستدام خندانک خندانک خندانک
        منوچهر مجاهدنیا
        سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۲:۳۹
        دل من هم از عاشقی سیر است
        میزند نان خشک خود در خون
        خندانک
        درودبرشما
        زیبا و پرمعنا سروده اید
        خندانک خندانک
        امیری کرمانشاهی
        سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۱۸
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        آقا دمت گرم
        بسیار با احساس بود
        جعفر جمشیدیان تهرانی
        جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۵:۴۸
        درود و افرین
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7