عاقبت از کار می شد همه بیکار می
شیشه خونبار می مست که میبوده است؟
خویش ترین خویش کو لطف و نکوییش کو
همدل و هم کیش کو مست که میبوده است؟
تارتر از شب درون آمده سر در نگون
بیش مگو چند و چون مست که میبوده است؟
دولت بیدار خفت خفت و سخن می نگفت
هیچ گهر را نسفت مست که میبوده است؟
یار گرفتار شد عشق چه بیمار شد
کارک او زار شد مست که میبوده است؟
درگه و درگاه بست میکده در هم شکست
تیر نیاید به شست مست که میبوده است؟
حبل متین پاره شد انس چه بیچاره شد
دربدر آواره شد مست که میبوده است؟
هر قدمی سوخته چشم بره دوخته
صبر نیاموخته مست که میبوده است؟
بد گهری کسب وکار مهر نیاکان چه خوار
دست تطاول بکار مست که میبوده است؟
دل شده پاپیچمان برده به بازیچمان
عشق بود هیچمان مست که میبوده است؟
عقل و خرد بی فطیر رفته به تحقیر زیر
جهل بدش بی نظیر مست که میبوده است؟
عاطفه از دست شد رفت و سپس پست شد
خصم چه سرمست شد مست که میبوده است؟
آدمیت پایمال هر هدفی احتمال
شک و شکایت روال مست که میبوده است؟
دلبرک انگار نیست گر بده هم اندکی است
همره مردانه کیست مست که میبوده است؟
اصل و نسب منتفی تیغ رفیقان خفی
نی کرمی از کفی مست که میبوده است؟
شادی مسرور وار هیچ نیاید بکار
غمزدگان بی شمار مست که میبوده است؟
لحظه بلحظه دمی اشک روان شبنمی
قلزم خون در نمی مست که میبوده است