يکشنبه ۲۷ آبان
خسته ام شعری از سکینه تاجمیری (نوا)
از دفتر غزل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ ۰۷:۲۲ شماره ثبت ۴۶۱۰۳
بازدید : ۵۲۵ | نظرات : ۱۵
|
دفاتر شعر سکینه تاجمیری (نوا)
آخرین اشعار ناب سکینه تاجمیری (نوا)
|
از دمی که یار من ساده گذشت
رفت و با من بگسلید پیوند را
هرنفس لرزانده ام درد وغمی
آنچنان که آتشی اسپند را
خسته ام مثل درختی که تبر
شد جواب میوه ها وسایه اش
خسته مثل کودکی که مادرش
دوست دارد آن یکی فرزند را
خسته ام مثل زنی که شوهرش
طرد کردش چون که دختر حاملست
چون یتیمی که به دوش نازکش
کرده باشد حمل دماوند را
خسته مثل زیردستی با غرور
کز رییس بی احترامی دیده و
عید بود و پول در جییبش نداشت
یاد کرد عیال نا خرسند را
رفت تا فرصت بخواهد باز هم
زان رییس خاطی و گستاخ خود
دارم اکنون حال او را آن دمی
که رییسش زد به او ریشخند را
خسته ام چون دختری که شاهد
عقد عشقش بوده با زیباتری
مثل دامادی که دور افتاده است
از عروسش بهمن و اسفند را
خسته مثل خانمی که همسرش
اعتیاد دارد و بابایش فقیر
فکر می کرد چه کند با دخترش
لحظه ای کز زندگی دل کند را
خسته ام طوری که حتی آمدش
هم دگر حال مرا بهتر نکرد
کی شود باور کنم من آن کسی
که شکسته یک دفعه سوگند را
گفت پیری که ز من آگاه بود
چند نالی بی نوای دردمند
گر که خواهی نشکنی از درد ورنج
پس بیاندیش چاره و ترفند را
آخر دنیا که نیست ای نا بلد
مثل رودی که روان گشته برو
پشت سر بگذار تو هر مانعی
که فلک بر راه تو افکند را
یا گذر باید زعشقش کرد یا
چشم باید بست بر آن اشتباه
تا که آرامش بیابد روح تو
باز کن از قلب خود این بند را
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بانو ی عزیزم
بسیارزیبابود