باورم

سلام و احترام و عرض ادب بسیار گرم این خادم قلم را از قلب در این ایام بهاری و دل پذیر پذیرا باشید سیده بزرگوار درود بر شما و نجابت قلمتان

درود بانو لاله ی عزیزم
شعرزیبایی را اول صبحی
ازدفتر اشعارت نوش جان کردم
دست ودل مریزاد مهربان
لذت بردم

درود بانو
بسیار زیبا و جالب بود
سال خوش و خرمی را برایتان آرزو میکنم
موفق باشید

خواهری مهربانم،دست گلتان درد نکند که اینچنین با روح و شورانگیز می سرایید... بسیار لذت بردم از این کلام شیرین و پرمغز
.
.
.
برمیگردم

درود بر آلاله جان

بسیار زیبا و دلنشین

تمامی باورها در دوست داشتن توست
بدون تو باورهایم فروختنی است

سبز بمانی و سپید بنویسی

سرکارخانم رحیم زاده، بانوی گرامی، سلام علیکم.
...........................................................................
سپیدِ بسیار زیبا ودلنشینی ست .....و،
به خداوند اعتمادکن...
او همانست که....
پشتِ تمامی درهای بسته،ایستاده است............
خدای یارویاورتان باد وخوش بنویسید همیشه ......

با سلام بانو بسیار خوب سروده اید موفق باشید

در جهانی زندگی می‌کنیم که باید پنهانی عاشقی کرد
در حالی‌ که در روز روشن خشونت را تمرین می‌کنند
در اشعارت عشق را به زیبایی می نشانی
درود بر آلاله سرخ

سلام
زیبا بود و دوست داشتنی

دروربرشما. بسیارزیبابود وبهره بر دم . موفق باشید .

سلام بر بانوی فرهیخته و استادم
ضمن تبریک و شادباش عید خدمت شما و همسر نازنین تان استاد ایلیای گرامی آرزوی توفیقات هر چه بیشتر برای شما و خانواده محترمتان در سال جدید را می نمایم.
این سروده تان بسیار زیبا و کامل بود و دری است چون سایر آثارتان و باید به شما تبریک گفت واقعا
اما با عذر پیشاپیش بیداری چشم شهر یعنی مردمان آن شهر تقریبا همگی با چشم باز و هوشیاری تمام به مسایل می نگرند با طنین خوش نامی که روح می بخشد بر آنان....و البته بیشتر کلمه بیداری عامل این موضوع است....و شاید بهتر باشد از بازشدن چشم خواب آلود مردم شهر ....و ترکیب هایی از این قبیل استفاده کنیم بهتر باشد ....و سپید گونه ی ابر هم زیباست اما آیا گونه های ابر است یا گونه به معنای نوع....
این عبارت بسیار زیبا و خود یک شعر کامل به نظرم....

و گرسنگی گنجشک های شلوغ ،

البته منظورتان شاید بچه های دبستان باشد.....
نکات مثبت زیادی در شعرتان هست که شاید بیان شان در بند وقت اسیر است

سپاس بانو زیبا سرودید...
برقرار باشید..

بسیار زیبا احسنت - از خداوند توفیق روز افزون برای سرکار و خانواده محترم خواستارم-

سرت سبز
رخت سرخ
و افق زیبا.....

تمام باور منی ...

درود بانو
مثله همیشه لطیف و دلنشین

سال خوشی رو براتون آرزومندم

درودها بر سیده ی نازنینم
این قصه ی تکراری ما به نفسی گره خورده

درود بر شما و به اندیشه و کلام با احساس شما

نوروزتان مبارک و خجسته باد ...

این قصه ی تکراری ما


-به نفسی گره خورده-


وآین نفس ...تمام حجم دوست داشتن توست؛


به ارتفاع بی نهایت


در مساحت جان !

هرجا هستم با یادت پرم از شعر و ترانه
ای آشنای لحظه ها تویی نوای عاشقانه
منم اینجا تک و تنها قدر دنیا از تو دورم
ای پناه درد و غمها ای همه بود و نبودم
************
با تو باشم با نگاهت پرم از حس رهایی
دست بکش رو تن خستم با ترنم دعایی

هر بار که آمدم ز لطف تو آمده ام
با شعر تو من دوباره جان می گیرم...

استاد گرامی
سلام
بسیار ازنوای شعرتان لذت بردم
حق نگهدارتان باد

درود بر خواهر مهربانم و استاد عزیزم
اول از همه تبریک سال نو و آرزوی پیشرفت در زندگی
دوم که مرحبا بر طبع لطیفتان و اندیشه نابتان
بسیار عالی مثل همیشه
پایدار باشید و سرحال

درود بانو
عالی و دلنشین مثل همیشه تصاویر زیبا
تمام باور منی ...



از بیداری چشم شهر



با طنین خوش نامت،



ویادگاری بوسه ی ماه



بر سپید گونه ی ابر،

با تو خدا
باید کنم آشتی
دستان من را تونگه داشتی
آندم غریبی با تو میکردم
یاری خودت کردی که برگردم

سلام خواهر ارجمندم سرکار خانم رحیم زاده بزرگوار
بسیار زیبا سرودید زنده باشید و سلامت

سلام
با تمام احساسسسسیی
خیلی ارامبخش سرودید استاد نازنینم
عیدتان مبارک

سلام و درود
عالی بود ، لذت بردم
عیدت مبارک

سلام و عرض ادب

از محضرتان می آموزیم استاد

خواننده ی پر و پا قرص اشعارتان هستم
عالی بود

سلام و درود بر استاد رحیم زاده عزیز
سال نو بر شما مبارک باشد و سالی پر از خوشی و سلامتی برای شما آرزومندم
سپید با محتوا
پر از حرف
زیبا و خلاقانه

............. ..................
درود مهربانو
عااااالی بود
مثل همیشه زیبااا و لطیف سرودید
مرحبااااا

الهی! در عطای عیدانه به کرم خود بنگر نه طاعت من،
که آنچه تو را شاید از هیچکس برنیاید.
نوروزتان خجسته باد
................. .........................
هدیه به اهالی خوب شعرناب:

زن جوانی بسته‌ای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد .
در کنار او مردی نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود.
وقتی او اولین کلوچه‌اش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت.
در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره!
هر بار که او کلوچه‌ای برداشت مرد نیز کلوچه ای برمیداشت. این عمل او را عصبانی تر می کرد، اما از خود واکنشی نشان نداد.
وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد: “حالا این مردک چه خواهد کرد؟”
مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت!…
زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت.
وقتی که در صندلی هواپیما قرار گرفت، در کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد، که در نهایت تعجب دید بسته کلوچه‌اش، دست نخورده مانده .
تازه یادش آمد که اصلا بسته کلوچه‌اش را از کیفش درنیاورده بود!

نقش چاله ی فرورفته ی سرخ
نشسته بر دامن فلق

چه تصویر زیبایی
لذت بردم بانو

درود فراوان به سیده بزرگوار سرکار خانم رحیم زاده
بسیار زیبا ودلنشین که خواننده را به تفکر میدارد
زیبائی سروده واظهار نظر عزیزان بقدری
باشکوه است که مرا به حیرت برده وبه قول معروف
جائیکه عقاب پر بریزد
از پشه لاغری چه خیزد ؟
جز آنکه دعا کنم بجانت
هرگز به دلت غمی نریزد
دست حق نگهدار

واین نفس ...تمام حجم دوست داشتن توست؛
به ارتفاع بی نهایت
در مساحت جان !
وقتی به این زیبایی و با این لطافت می شود با خدا حرف زد. وقتی با این آرامش و با این اعتماد می توان خدا را حس کرد.
یقین خدا شما را می بیند و لبخند خواهد زد . لبخندی به وسعت جان شما ...
خانم رحیم زاده فراموشکاری من گاهی عجیب به پشیمانی ام منجر می شود. و این دفعه مصداقش نخواندن این اثر زیبا و آسمانی بود که اگر نمی خواندمش و می مردم تا آن دنیا هم پشیمانی را با خودم می بردم. بی نهایت زیبا و دلنشین بود و بهره فراوان بردم و درود بر شما