آه شب
نمیدانم که آهم از دلم امشب اثر دارد ؟
نمیدانم که از دردم کسی آیا خبر دارد ؟
دلم از درد میسوزد کسی دردم نمیداند
کسی داند ؛ عزیزانی چو من اندر سفر دارد
خداوندا بده صبری به آن کس چشم در راهست
اگر در هجر میسوزد ولی چشمی به در دارد
سحرگاهان اجابت در دعارا بیشتر باشد
کسی که منتظر باشد کجا وقت سحر دارد
ببالینم بیا ای صبر تا خوابی مرا آید
مرا چون همنشین باشی تنم سوز جگر دارد
زچشمم اشک میریزد دلم دارد فغان امشب
گمانم آن سفر کرده حضوری پشت در دارد
بسوزد آتشی نخل جدا ای را بیک لحظه
بباغ هرکه سر زد ؛ حنظلی را بس ثمر دارد
بزن ای وصل با تیرت همین مرغ جدائی را
بهرجا پر زند بسیار مشکلها به بر دارد
بیاد آرم زیعقوب نبی از هجر فرزندش
چه خوش اشکش هزاران سال بر دلها اثر دارد
به گرگی کرد نفرین گفته بودند خورد یوسف را
زچاهی یوسفش هر لحظه بیمی بیشتر ارد
ستایش کن تو ای (گمنام) خالق را که میدانی
همیشه باعزیزان در سفر بهتر نظر دارد
شنبه هفتم فروردین نود پنج .
غمگین و زیباست
سال خوبی داشته باشید