يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر منصور یال وردی ( منصور)
آخرین اشعار ناب منصور یال وردی ( منصور)
|
گاه باید غرور را بوسید
بعد آن را کنار بگذاریم
دل از اعماق خویشتن بکنیم
ما شدن را قرار بگذاریم
گاه باید از این زمین پر زد
بادلِ آسمان یکی بشویم
بی نیاز از تمام آدم ها
بالِ پرواز آن یکی بشویم
عاشقی در میان این مردم
کارِ دیوانه ها و کودن هاست
عشق اینجا حکایت برگی
در چراگاهِ گاو آهن هاست
در فراسوی سرد این جنگل
جغدهایی هنوز بیدارند
زیر چشمی به ماه مینگرند
از صدای پلنگ بیزارند
کرکسان پشت کوه منتظرند
تا کسی از شکار برگردد
بچه خفاش ها کمین کردند
باز انسان به غار برگردد
توبهٔ گرگ های بیرحم از
لقمه ی اشتباه خوردن بود
اشک تمساح های این مرداب
از غمِ عکسِ ماه خوردن بود
توی چنگالِ چشمِ آهوها
شیرها دسته دسته میمیرند
بعد اکرانِ سگ کُشی در شهر
موش ها بچه گربه میگیرند
در گلوگاهِ سرخِ اقیانوس
لکه ها ٬نفت ها ٬ سیاهی هاست
زیر آن ناو های غول آسا
تیغ ها در گلوی ماهی هاست
پشت تَثلیث های قلابی
مارهای دوسر فراوانند
بین دعوای گله با چوپان
گرگ ها فاتحان میدان اند
جبر اینجا نماد مجهولیست
عشق را احتمال میگیرند
چشم را روی عقل می بندند
با کف دست فال میگیرند
دوستانت تپانچه در دستند
در گلویت فشنگ میریزند
در کمین گاهِ امن فنجان ها
قهوه ها طرح جنگ میریزند
صف به صف خوب ها مسلمان ها
پشتِ یک اتفاق میمیرند
بمب های عروسکی در دست
کودکان در عراق میمیرند
تازه فهمیده ام که استادان
از همین کاسه آب میخوردند
در کلاس از اصول دین گفتند
توی دفتر شراب میخوردند
عشقِ من٬ جای ما که اینجا نیست
جنگل اینجا همیشه پاییز است
شمس هم با غروب خو کرده
مولوی بیخیال تبریز است
ما درختیم عشقِ من اینجا
باغبان ها اجاق میسازند
پای شومینه جشن میگیرند
از تنِ ما اتاق میسازند
ما درختیم ٬ هر درخت اینجا
هیزمی زیر پای قوری هاست
میپرند از میانمان مردم
عشقشان چهار شنبه سوری هاست
عشقِ من٬ ما دوتا پرستوییم
مرگِمان در زمینِ انسان هاست
پر بزن تا به خانه برگردیم
ماه بالای آسمان تنهاست
#منصور_یال_وردی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.