سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        دنیای آهنی

        شعری از

        منصور یال وردی ( منصور)

        از دفتر زلیخای زمان نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۵ فروردين ۱۳۹۵ ۲۰:۵۷ شماره ثبت ۴۵۸۳۵
          بازدید : ۶۲۲   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب منصور یال وردی ( منصور)

        گاه باید غرور را بوسید
        بعد آن را کنار بگذاریم
        دل از اعماق خویشتن بکنیم
        ما شدن را قرار بگذاریم

        گاه باید از این زمین پر زد
        بادلِ آسمان یکی بشویم
        بی نیاز از تمام آدم ها
        بالِ پرواز آن یکی بشویم

        عاشقی در میان این مردم
        کارِ دیوانه ها و کودن هاست
        عشق اینجا حکایت برگی
        در چراگاهِ گاو آهن هاست

        در فراسوی سرد این جنگل
        جغدهایی هنوز بیدارند
        زیر چشمی به ماه مینگرند
        از صدای پلنگ بیزارند

        کرکسان پشت کوه منتظرند
        تا کسی از شکار برگردد
        بچه خفاش ها کمین کردند
        باز انسان به غار برگردد

        توبهٔ گرگ های بیرحم از
        لقمه ی اشتباه خوردن بود
        اشک تمساح های این مرداب
        از غمِ عکسِ ماه خوردن بود

        توی چنگالِ چشمِ آهوها
        شیرها دسته دسته میمیرند
        بعد اکرانِ سگ کُشی در شهر
        موش ها بچه گربه میگیرند

        در گلوگاهِ سرخِ اقیانوس
        لکه ها ٬نفت ها ٬ سیاهی هاست
        زیر آن ناو های غول آسا
        تیغ ها در گلوی ماهی هاست

        پشت تَثلیث های قلابی
        مارهای دوسر فراوانند
        بین دعوای گله با چوپان
        گرگ ها فاتحان میدان اند

        جبر اینجا نماد مجهولیست
        عشق را احتمال میگیرند
        چشم را روی عقل می بندند
        با کف دست فال میگیرند

        دوستانت تپانچه در دستند
        در گلویت فشنگ میریزند
        در کمین گاهِ امن فنجان ها
        قهوه ها طرح جنگ میریزند

        صف به صف خوب ها مسلمان ها
        پشتِ یک اتفاق میمیرند
        بمب های عروسکی در دست
        کودکان در عراق میمیرند

        تازه فهمیده ام که استادان
        از همین کاسه آب میخوردند
        در کلاس از اصول دین گفتند
        توی دفتر شراب میخوردند

        عشقِ من٬ جای ما که اینجا نیست
        جنگل اینجا همیشه پاییز است
        شمس هم با غروب خو کرده
        مولوی بیخیال تبریز است

        ما درختیم عشقِ من اینجا
        باغبان ها اجاق میسازند
        پای شومینه جشن میگیرند
        از تنِ ما اتاق میسازند

        ما درختیم ٬ هر درخت اینجا
        هیزمی زیر پای قوری هاست
        میپرند از میانمان مردم
        عشقشان چهار شنبه سوری هاست

        عشقِ من٬ ما دوتا پرستوییم
        مرگِمان در زمینِ انسان هاست
        پر بزن تا به خانه برگردیم
        ماه بالای آسمان تنهاست

        #منصور_یال_وردی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        شنبه ۷ فروردين ۱۳۹۵ ۲۱:۲۳
        داداش منصور عزیز شعرت خیلی خوب بود بدون تعارف مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۶:۳۵
        درود بزرگوار
        سروده بسیار زیبا و موثر
        مبین مشکلات جامعه
        سال خوبی داشته باشید خندانک خندانک خندانک
        منصور شاهنگیان
        شنبه ۷ فروردين ۱۳۹۵ ۰۹:۱۷

        با درود و تبریک سال نو ...

        بسیار زیبا ...

        موفق و پیروز باشید ...

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۷ فروردين ۱۳۹۵ ۱۵:۰۲
        خندانک خندانک خندانک

        خندانک خندانک

        حسین اسماعیلی(دشتیان)
        پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۵۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6