جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر امیر اصفهانی(دلقک)
آخرین اشعار ناب امیر اصفهانی(دلقک)
|
بعد دلقک،این وصیت باشد از او یادگار
دفن کرده پیکرم را بیصدا در شام تار
پیش از اینها کفشهای تابه تا پایم کنید
تاول پاهای غمگینم در ان قایم کنید
خنده نقاشی دلقک بماند روی لب
جامه صدپاره رابرتن کنیدم نیمه شب
تکیه گاهم ان عصای کج به دستانم دهید
بی زبان در زیر بار بخت و اقبالم خمید
روی تابوتم چو جسم استخوانی جاگرفت
از زمین انجا که این تقدیر شومم پا گرفت
شاخه ای گل،توی گلدان کاشتم،رویم نهید
روی صحنه برده تابوت مرا،زانجا روید
خنده ها کردند مردم بر سرشک شور من
بر دوپای لنگ ،لنگان و دو چشم کور من
کس نپرسیداین سرشک بینهایت از کجاست
کس نفهمید این همه لبخند و شادیها اداست
خسته گشتم از نقاب شادمانی،سوز درد
بسکه با رنگ سیه،پنهان نمودم رنگ زرد
سفره ام خالی زنان بود و دلم لبریز شرم
کودک بیچاره ام میخواست ازمن نان گرم
من چسان گویم غم نان وسرشک بی امان
دست بیداد اینچنین خارم نموده درجهان
دلقکم رفتم،دگراشکم زلبخند شماهادل برید
چشم من رنگ خوشی،حتی به رویاها ندید
بعد دلقک این وصیت باشد از او یادگار
دفن کرده پیکرم را بیصدا در شام تار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.