دوشنبه ۳ دی
تا مادر ما هست شعری از عبدالرضا فاطمی عبد
از دفتر غزلیات نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۲۰ شماره ثبت ۴۵۲۷۹
بازدید : ۴۶۴ | نظرات : ۱۳
|
دفاتر شعر عبدالرضا فاطمی عبد
آخرین اشعار ناب عبدالرضا فاطمی عبد
|
تا مادرِ ما هست شَبَم را سحری هست
در ظلمت شب نورِ رُخَش چون قمری هست
در محضرِ مادر غم اگر شعله وَر آید
در هَر غَمِ جانسوز ، امیدِ دِگری هست
می سوزم از این غصه که با بودنِ مادر
هر لحظه غمی نو به دلِ ما گذری هست
هرگز ستمی بیشتر از این نشناسم
در خانه ی ما ، مادرِ ما را خطری هست
با ضربه ی کین مادرِ ما نقش زمین شد
روزی که غمش در دلِ هر با خبری هست
در پشتِ درِ خانه شکست آنچه نباید
آثارِ شکستن به در و میخِ دری هست
از نوگلِ نشکفته ی او هیچ نپرسید
زیرا که فقط خاطره ی مختصری هست
چندیست که شادی به دلِ مادرِ ما نیست
هر لحظه ی عمرش گذرد ، دردِسَری هست
با هَر دَمِ او آه شود همره و همسو
در بازدمش ناله ی جانسوزتری هست
ای "عبدِ" خداوند ، دعا بهرِ شفا کن
از رحمتِ حق بهرِ دعایت اثری هست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.