دو نوشته مسابقه

تبریک سجاد عزیز...بنظرم همین که اسمتان در لیست منتخبین بود هم عالی ضمن اینکه خواندم پیامتون و در بالا وممنون برای این شادی که منتقل کردید...ان شاالله این روحیه شاد تون و همیشه حفظ کنید در این شرایط که متاسفانه اکثر جوانان ما در افسردگی های شدید تا خفیف گرفتارند.دراین زمان شاد زندگی کردن هنرست.... موفق باشی

درود برادرخوبم سجاد
بسیارزیبا بود
آفریننن
من هم تبریک عرض می کنم
موفق باشی برادرخوبم درتمام عرصه های زندگیت ان شاالله

درود بر داداش گلم آقا سجاد منم تبریک میگم بهت و آرزو میکنم هر روز بیشتر و بیشتر پیشرفت کنی خوشحالم کردی
ایشالله همین جوری پیش بری دعوتت میکنن تیم ملی شعر
شوخی کردم شعراتو دوست دارم و سعی میکنم از دستشون ندم و بخونم همیشه
پاینده و برقرار باشی

درود بزرگوار..
تبریک و زنده باد..
موفقیت همیشگی تون آرزوست..

سلام بر شاعر جوان و آینده دار
مهربانی واگیر دارد و شما اینقدر به همه مهربانی کرده اید که همه اطرافیانتان مهربان شده اند .
درود بر شما

... .........
درود برادر عزیز وهمشعر خوبم
هردو اثر زیبااا بودند
اثر دومتون(در اینجا) برنده ی مسابقه شد
تبریک میگم
...........‌.‌.. ...........
هدیه به اهالی خوب شعر ناب:
عتیقه‌فروشی، در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه‌ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه‌ای افتاده و گربه در آن آب می‌خورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب می‌شود و قیمت گرانی بر آن می‌نهد.
لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری! آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند می‌خری؟ گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه‌فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقه‌فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه‌اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی.
رعیت گفت: امکان ندارد! من با این کاسه تا به حال پنج گربه فروخته‌ام. کاسه ام فروشی نیست!
یادمان باشد:
“همیشه نباید راه حل خود را بهترین راه حل دانست.”