پنجشنبه ۸ آذر
|
دفاتر شعر محمد علی سلیمانی مقدم
آخرین اشعار ناب محمد علی سلیمانی مقدم
|
ناگهان برقي درخشيدن گرفت آن دورها
ذرّه ذرّه نور باريدن گرفت آن دور ها
هر چه با دقّت نظر کردم تو را ديدم فقط
مثلِ اين که ماه تابيدن گرفت آن دورها
اندک اندک خاطراتِ نوجواني هاي من
با تو مثلِ سايه رقصيدن گرفت آن دورها
در خيالم تا كه پيچيد عطرِ گل هاي قشنگ
غنچه بر لب حسِّ خنديدن گرفت آن دورها
يادِ آن ايّام افتادم که بودي مالِ من
تا که آهويي خراميدن گرفت، آن دورها
يك نظر راهِ نگاهم رفت تا بالاي تو
پيشِ چشمم سرو روييدن گرفت آن دورها
نازِ چشمت آتشي در جانِ من افكند و دل
چون خُمِ مِي باز جوشيدن گرفت آن دورها
زلفِ تو بر روي شانه شد پريشان ناگهان
تا نسيمي تازه پيچيدن گرفت آن دورها
با خيالِ اولين ديدارمان لبهاي من
از تو لب ها را به بوسيدن گرفت آن دورها
اشكِ شوقي چشم هايم را دوباره خيس كرد
ژاله روي گل چو لغزيدن گرفت آن دورها
يادم از دستِ هنرمندِ خدا آمد كه باز
يك بتِ زيبا تراشيدن گرفت آن دورها
سليماني مقدم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.