سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 22 دی 1403
  • تشكيل شوراي انقلاب به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1357 هـ ش
12 رجب 1446
    Saturday 11 Jan 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      گرچه باغ من از درخت تهی ست در سرم فکر کاشتن دارم شعر را، عشق را، مکاشفه را همه را از نداشتن دارم...یاسر قنبرلو

      شنبه ۲۲ دی

      حکمت

      شعری از

      سید باقرطباطبایی

      از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۵۵ شماره ثبت ۴۴۴۱۷
        بازدید : ۴۹۷   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر سید باقرطباطبایی

       حکایت کنم من همی مختصر
      یکی را خداوند ندادش پسر
      زن و شوهر اما سماجت کنان
      پسر خواستند از خدای زمین آسمان
      به اصرار آن ها خدا کرد نظر
      به جای یکی داد بر آن پنج پسر
      بلی پنج پسر نعمت است نعمتش لذت است
      خدا آنچه را می کند حکمت است
      بشد چون که بر درد آن جفت علاج
      بکردند یکی چون پس از دیگری ازدواج
      ببرد عمر خود را همان جفت به سر
      چو کرد ترک آن خانه را هر پسر
      ولیکاٌ به باران رسید بر بام آن خانه آب
      چو دیدن شده گوشه ی سقف خانه خراب
      برو گو بیایند پسر ها کنند تعمیر آن
      بگفت بر زنش مرد پیر آن زمان
      روان شد بزد درب هر تک تکی
      بگفت هر پسر که برو زن در آن یکی
      جوابش ندادند بر آن مادر بی نوا
      بخانه رسید و بگفت آنچه بود ماجرا
      نیامد پسر ها درستش کنند این عیوب
      بگفتا روم باغ و دارم به تعدادی چوب
      درستش کنم نمانیم زیر آوار پس
      که شاید بباشد بر این سقف ویرانه بس
      بیاورد و جاداد گرچه پیر کهنسالی است
      نظر کرد دید جای پنج چوب خالی است
      رو به همسر کرد گفت اشتباها داشتیم
      بجای پسر ها بایدا پنج درخت می کاشتیم
      به اصرار مخواه چیزی از خداوند خوب
      که گاهاٌ شود بهتر از هر پسر تکه چوب
      بگفت این قصه را منعم اوستاد
      «که رحمت بر آن تربت پاک باد»
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۱۴
      درود گرامی
      بسیار زیبا و آموزنده بود خندانک خندانک خندانک
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۰۰
      خندانک خندانک خندانک خندانک داستان جالبی بود ...حکایت امروز شاید
      وحید کاظمی
      چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۳۴
      خندانک خندانک خندانک
      داستان جالب رو در قالب شعر قلم زدید
      مرحبا
      بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
      چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۷
      خندانک خندانک خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۵۳
      که گاهاٌ شود بهتر از هر پسر تکه چوب...
      جالب بود خندانک خندانک خندانک
      یونسی یونس
      چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۵۸
      عرض ادب و احترام
      زیبا .............زیباست
      ولی ناموزون ......................
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1